• خانه 
  • ارتباط با نویسنده 
  • ورود 
  • ارتباط با نویسنده 

پيام امام خمينى به مناسبت‏ سيزده آبان (روز دانش ‏آموزان)

12 آبان 1394 توسط مدرسه علمیه نجمیه ازنا

بسم الله الرحن الرحيم
روز سيزده آبان، روز هجوم وحشيانه رژيم منحوس به دانشگاه و كشتار دسته جمعى دانشجويان عزيز ماست.
رژيم مخالف با تمام مظاهر تمدن و پيشرفت كشور، يك روز به مدرسه فيضيه و مدارس علوم اسلامى در سراسر ايران حمله ور مى‏شد و يك روز به دانشگاه تهران و مدارس و دانشگاههاى سراسر ايران، اين مراكز دانش و دانشمندان. اكنون كه سالروز حمله به دانشگاه است، براى پيوستگى بيشتر لازم است روحانيون عزيز قم و تهران و ساير شهرستانهاى نزديك به تهران در مراسمى كه در دانشگاه تهران است، شركت نمايند و همچنين روحانيون تمام شهرهاى ايران در دانشگاه هر نقطه از ايران كه بدين مناسبت مجلس بزرگداشتى برقرار كرده‏اند، شركت نمايند و با حضور در دانشگاههاى سراسر ايران و پيوستن به دانش آموزان و دانشجويان و استادان عزيز، توطئه هاى جدايى افكنانه بين اين دو نيروى مترقى را خنثى كنند.
دشمنان ما در هر فرصت‏خصوصا در اين روز از هيچ توطئه‏اى دست‏بردار نيستند و با هر وسيله ممكن مى‏خواهند آرامش را از ملت عزيز سلب كنند.
بر دانش آموزان دانشگاهيان و محصلين علوم دينيه است كه با قدرت تمام حملات خود را عليه امريكا و اسرائيل گسترش داده و امريكا را وادار به استرداد اين شاه مخلوع جنايتكار نمايند و اين توطئه بزرگ را بار ديگر شديدا محكوم كنند. بر دانش آموزان، دانشگاهيان و محصلين علوم دينيه است كه با تمام نيرو وحدت خويش را حفظ و از انقلاب اسلامى خود طرفدارى نمايند و بر ملت است كه از اين دو جناح عزيز با تمام قدرت پشتيبانى كنند. دست‏خدا به همراه همگى باد.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
10/8/58

 نظر دهید »

چرا بعد از اتمام نماز مهر نماز را می‌بوسیم؟

12 آبان 1394 توسط مدرسه علمیه نجمیه ازنا

مهرهایی که نمازگزار در نماز از آن استفاده می‌کند دو نوع است. یکی تربت و خاک کربلا، و نوع دیگر سایر چیزهایی که سجده بر آنها صحیح است.
به برکت ایثاری که سید الشهداء در بذل جان و مال در سرزمین کربلا انجام داده، خداوند آثاری؛ مانند برکت و شفاء در خاک آن سرزمین قرار داده است.
امام کاظم(ع) در ضمن حدیثی فرمود: خداوند تربت جدم حسین(ع) را برای شیعیان و دوستان ما شفا قرار داده است.[1]
بر این اساس بوسیدن خاک کربلا برای تبرک و شفا امر شایسته‌ای است که هیچ منع عقلی یا شرعی ندارد؛ زیرا بوسیدن تربت امام حسین(ع) در واقع نوعی تکریم، ابراز ارادت و زنده نگه‌داشتن یاد و خاطره آن‌حضرت است که خود این عمل، نوعی بزرگداشت کمال و فضلیت است.
امّا نسبت به سایر خاک‌ها باید گفت به دلیل تبرک به خاک کربلا کم کم این عمل به صورت عادت در مورد سایر خاک‌ها نیز جریان یافته و این نیز به خودی خود ایرادی ندارد؛ زیرا نظر به این‌که از مهر مورد نظر در ارتباط با خدا استفاده شده و شخص نمازگزار بر آن سجده کرده و با سجده بر آن، در مقابل خدا تواضع نموده، از این جهت تبرک یافته و بوسیدن آن از باب تیمن و تبرک جایز است.

[1]. «… فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَعَلَهَا شِفَاءً لِشِیعَتِنَا وَ أَوْلِیَائِنَا»، مجلسى، محمد باقر، بحارالانوار، بیروت، دار إحیاء التراث العربی‏، چاپ دوم‏، 1403ق‏.

منبع:سایت شهید آوینی

 نظر دهید »

چه آرزویی برای فرزندتان دارید؟ /راههای داشتن فرزند عاشورایی

11 آبان 1394 توسط مدرسه علمیه نجمیه ازنا

 

       

هرکس دوستدار اهل بیت (علیهم السلام) است در آرزوی داشتن فرزندی است که ادامه دهنده عاشورا باشد. وَ الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَ ذُرِّیَّتِنَا قُرَّةَ أَعْینُ ٍ وَ اجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَامًا «و كسانى كه مى گویند: «پروردگارا! از همسران و فرزندانمان مایه روشنى چشم ما قرار ده، و ما را براى پرهیزگاران پیشوا گردان!» (1)
فرزند صالح ارث خدا از بند مؤمن می باشد :عَنِ الصَّادِقِ ع قَالَ: مِیرَاثُ اللَّهِ مِنْ عَبْدِهِ الْمُؤْمِنِ وَلَدٌ صَالِحٌ یَسْتَغْفِرُ لَهُ. « ارث خدا از بند مؤمن فرزند صالحی است که برای او استغفار می کند.»(2)
در راستای رسیدن به هدف که فرزند عاشورایی داشته باشیم ، می بایست در  محور تربیتی خود بهد مسائل زیربنایی توجه کنیم که در ادامه به آنها می پردازیم.

بعضی از اعمال تربیتی ، زیربنایی است ، به عبارت دیگر ، برای داشتن فرزند عاشورایی ، انجام این اعمال لازم و ضروری است و بدون آنها امکان دستیابی به این هدف مقدس محال است. این اعمال عباتند از :

کسب رزق حلال

کودکان ، رفتار والدین را تقلید می کنند. آنها عقایدو گفتار ورفتار والدین به طور دقیق الگو می گیرند ، بنابراین کوتاه تری راه برای القای عقاید و رفتار عاشورایی ، دقت در رفتار وگفتار خودمان است

حلیت رزق در ذریه مؤثر است ، پیامبر اسلام (صلی الله علیه واله وسلم)) نیز فرمودند :کَسبُ الحَرامِ یُبَیِنُ فِی الذُریّةِ «کسب حرام در فرزندان آشکار می شود.»(3)
بنابراین مؤمن در تهیه رزق حلال برای خانواده اش سعی و کوشش فراوان داشته باشد. امانت داری در انجام شغل خود، و در پرداخت صدقات واجب وحتی مستحب کوشا باشد . این امر موجب آن خواهد شد، خدای مهربان از روح نیکان و ابرار در جنین بدمد.

الگوی عملی

کودکان، رفتار والدین را تقلید می کنند . آنها عقایدو گفتار ورفتار والدین به طور دقیق الگو می گیرند، بنابراین کوتاه ترین راه برای القای عقاید و رفتار عاشورایی ، دقت در رفتار و گفتار خودمان است. به سخن حکمت آمیز تربیتی حضرت علی (علیه السلام) دقت کنید : قالَ علی (علیه السلام) : إنَّ الوَعظَ الّذی لا یَمُجُّهُ سَمعٌ وَ لا یَعدِلُهُ نَفعٌ ،ما سَکَت َ عَنهُ لِسانُ القَول ِوَ نَطَقَ بِهِ لِسانُ الفِعل «پندی که هیچ گوشی آنرا بیرون نمی افکند و هیچ نفعی با آن برابری نمی کند ، پندی است که زبان گفتار از آن خاموش، و زبان کردار بدان گویا باشد .

انجام عمل صالح

عمل خوب صالح آثاری در دنیا وآخرت دارد ، یکی از آثار مهم آن خدای متعال به خاطر عمل صالح پدر ، فرزند صالح اعطا می کند. خدا به حضرت ابراهیم (علیه السلام) برای اخلاص و توحید او فرزندان وذریه هدایت شده می بخشد :
وَ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ وَ جَعَلْنا فی ذُرِّیَّتِهِ النُّبُوَّةَ وَ الْكِتابَ وَ آتَیْناهُ أَجْرَهُ فِی الدُّنْیا وَ إِنَّهُ فِی الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحینَ و اسحاق و یعقوب را به او عطا كردیم و در میان فرزندانش پیامبرى و كتاب قرار دادیم و در دنیا پاداشش را به او بخشیدیم و قطعاً او در آخرت [نیز] از شایستگان خواهد بود. (4)
وَ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ كُلاًّ هَدَیْنا وَ نُوحاً هَدَیْنا مِنْ قَبْلُ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِهِ داوُدَ وَ سُلَیْمانَ وَ أَیُّوبَ وَ یُوسُفَ وَ مُوسى وَ هارُونَ وَ كَذلِكَ نَجْزِی الْمُحْسِنینَ و اسحاق و یعقوب را به ابراهیم بخشیدیم، هر یك را هدایت كردیم، و نوح را نیز هدایت نمودیم، و از فرزندان او داود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسى و هارون راهدایت كردیم؛ و این گونه نیكوكاران را پاداش مى دهیم. (5)

مؤمن در تهی رزق حلال برای خانواده اش سعی و کوشش فراوان داشته باشد. امانت داری در انجام شغل خود، و در پرداخت صدقات واجب وحتی مستحب کوشا باشد. این امر موجب آن خواهد شد، خدای مهربان از روح نیکان و ابرار در جنین بدمد

در داستان حضرت موسی (علیه السلام) وخضر (علیه السلام) عمل صالح پدر موجب جلب رحمت خدا برای فرزندانش می شود :وَ كانَ أَبُوهُما صالِحاً فَأَرادَ رَبُّكَ أَنْ یَبْلُغا أَشُدَّهُما وَ یَسْتَخْرِجا كَنزَهُما رَحْمَةً مِنْ رَبِّكَ و پدرشان مردى شایسته بود، پس پروردگارت خواست كه آن دو یتیم به حد رشد رسند وگنجشان را به سبب مِهر [ى كه ] پروردگارت [به آن دو] داشت بیرون آورند.(6)
خدا به خاطر نذر مادر حضرت مریم (علیه االسلام) فرزندان حضرت مریم را از شر شیطان حفظ می کند:وَ إِنِّی سَمَّیْتُها مَرْیَمَ وَ إِنِّی أُعیذُها بِكَ وَ ذُرِّیَّتَها مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ البته من نامش را «مریم» نهادم، و او و فرزندانش را از خطرات مهلك و وسوسه هاى بنیان برانداز شیطان رانده شده به پناه تو مى آورم. (7)

دعا و تقاضا

دعا در قضا و قدر مؤثر است ، از این رو یکی از وظایف والدین در فرایند تربیت فرزندان خود ، دعا برای آنها است . قرآن ، دعای پیامبران و عباد رحمن خود را نقل می کند :
وَ الَّذینَ یَقُولُونَ رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَ ذُرِّیَّاتِنا قُرَّةَ أَعْیُنٍ وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقینَ إِماماً و آنان كه مى گویند: پروردگارا! ما را از سوى همسران و فرزندانمان خوشدلى و خوشحالى بخش، و ما را پیشواى پرهیزكاران قرار ده. (8)
رَبَّنا وَ اجْعَلْنا مُسْلِمَیْنِ لَكَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِنا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَكَ وَ أَرِنا مَناسِكَنا وَ تُبْ عَلَیْنا إِنَّكَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحیمُ : پروردگارا! ما را [با همه وجود] تسلیم خود قرار ده، و نیز از دودمان ما امتى كه تسلیم تو باشند پدید آر، و راه و رسم عبادتمان را به ما نشان ده، و توبه ما را بپذیر، كه تو بسیار توبه پذیر و مهربانى، (9)
رَبِّ اجْعَلْنی مُقیمَ الصَّلاةِ وَ مِنْ ذُرِّیَّتی رَبَّنا وَ تَقَبَّلْ دُعاءِ پروردگارا! مرا بر پادارنده نماز قرار ده، و نیز از فرزندانم [برپادارندگان نماز قرار ده ]. و پروردگارا! دعایم را بپذیر. (10)
وَ أَصْلِحْ لی فی ذُرِّیَّتی إِنِّی تُبْتُ إِلَیْكَ وَ إِنِّی مِنَ الْمُسْلِمینَ و ذریه و نسل مرا براى من صالح و شایسته گردان كه من به سوى تو بازگشتم و به یقین از تسلیم شدگان [به فرمان ها و احكام ] توام. (11)

پی نوشت:

1)فرقان ،74
2)مكارم الأخلاق ص : 218
3) حر عاملی ،ج 12،ص53
4) العنكبوت : 27
5) الأنعام : 84
6) الكهف : 82
7) آل عمران ، 36
8) الفرقان : 74
9) البقرة : 128
10) ابراهیم ، 40
11) احقاف ، 15

 منبع:ندای یک بسیجی عاشق

                                                                                                                                                                                                                                            

 نظر دهید »

آیا امام موافق حذف مرگ بر آمریکا بود؟

10 آبان 1394 توسط مدرسه علمیه نجمیه ازنا

 نظر دهید »

دفترچه گناهان یک شهید ۱۶ ساله !!!

10 آبان 1394 توسط مدرسه علمیه نجمیه ازنا

در تفحص شهدا ، دفترچه یک شهید 16 ساله که گناهان هر روزش را می نوشت پیدا شد.

گناهان یک هفته او اینها بود :

شنبه : بدون وضو خوابیدم .
یکشنبه : خنده بلند در جمع .
دو شنبه : وقتی در بازی گل زدم احساس غرور کردم .
سه شنبه : نماز شب را سریع خواندم .
چهارشنبه : فرمانده در سلام کردن از من پیشی گرفت .
پنجشنبه : ذکر روز را فراموش کردم .
جمعه : تکمیل نکردن 1000 صلوات و بسنده به 700 صلوات .

راوی که یکی از بچه های تفحص شهدا بوده می نویسد :
دارم فکر می کنم چقدر از یک پسر شانزده ساله کوچکترم…


 1 نظر

گزیده‌ای از فتاوای حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای درباره عزاداری

09 آبان 1394 توسط مدرسه علمیه نجمیه ازنا

تاوا در خصوص عزاداری بسیار است که نمی‌شود تمامی آنها را درج نمود، اما در ذیل بخشی از آنها به سند پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار مقام معظم رهبری در قالب سؤال و جواب، ایفاد می‌گردد:
1- صدمه وارد کردن به بدن در حد کوبیدن سر به دیوار، چنگ زدن به صورت، به صورت زدن، سینه‌زنی تا حدی که سینه‌ها -ولو جزئی- آسیب ببیند و یا این‌که از بدن خون جاری شود، چه حکمی دارد؟
ج: عزاداری به شیوه‌ی مرسوم و سنّتی از اعظم قربات الی الله تعالی و موجب اجر و ثواب است، لکن باید از هرگونه کاری که موجب وهن مذهب باشد، پرهیز شود. همچنین هر عملی که ضرر قابل توجهی برای انسان داشته باشد، حرام است.
۲ - راه‌اندازی دسته‌‌های عزاداری در ساعات پایانی شب در خیابان‌ها و محله‌ها چه حکمی دارد؟
ج: به راه انداختن دسته‌های عزاداری برای سیّدالشهدا و اصحاب ایشانعلیهم‌السّلام و شرکت در امثال این مراسم امر بسیار پسندیده و مطلوبی است و از بزرگ‌ترین اعمالی است که انسان را به خداوند نزدیک می‌کند، ولی باید از هر عملی که باعث اذیت دیگران می‌شود و یا فی‌ نفسه از نظر شرعی حرام است، پرهیز گردد.
۳ - حکم پخش صدای مراسم سینه‌زنی و نوحه‌خوانی و یا نوار آن از طریق بلندگوهای مساجد و حسینیه‌ها در شهرها و محله‌ها چیست؟
ج: واجب است برگزارکنندگان مراسم و عزاداران تا حد امکان از اذیت و ایجاد مزاحمت برای همسایگان بپرهیزند؛ هر چند با کم‌کردن صدای بلندگو و تغییر جهت آن به طرف داخل باشد.
4- آیا جایز است که سخنران‌ها و مداحان از عزاداران و مردم حاضر در مراسم عزاداری مطالبه کنند که مردم بلند و با صدا گریه کنند و یا هنگام دعا دستشان را بالا بیاورند؟ آیا بلندی و کوتاهی صدا تفاوتی در کیفیت ثواب عزاداری ایجاد می‌کند؟
ج: فی نفسه منعی ندارد.
5- استفاده از ادوات موسیقی (محلی یا غیر آن) نظیر طبل، سنج، دمام و … برای عزاداری اباعبداللهعلیه‌السّلام در هیئت‌ها چه حکمی دارد؟
ج: استفاده از آلات موسیقی، مناسب با عزاداری سالار شهیدانعلیه‌السّلام نیست و شایسته است مراسم عزاداری به همان صورت متعارفی که از قدیم متداول بوده، برگزار شود. البته استفاده از طبل و سنج به نحو متعارف اشکال ندارد.
6- استفاده از مال مجهول‌المالک و یا مخلوط قطعی به حرام در هیئت عزاداری جایز است؟
ج: جایز نیست.
7- آیا می‌توان از باقی‌مانده‌ی پولی که از محرم سال گذشته برای هزینه‌ی ایام عزاداری به صورت عمومی از مردم گرفته شده است، در محرم امسال هزینه کرد؟
ج: مانعی ندارد.
۸-‌ حمل عَلَم و کُتل و پرچم‌های بزرگ چه وجهی دارند؟ بعضی علم‌ها به‌قدری بزرگ است که باید چندین نفر زیر آن قرار بگیرند. ضمن این که در برخی نواحی اعتقاداتی درباره‌ی این وسایل وجود دارد که موجب وهن اسلام و علی‌الخصوص شیعه می‌شود. آیا انجام این کارها جایز است؟
ج: استفاده از علم در عزاداری سید‌الشهداعلیه‌السّلام فی‌ نفسه اشکال ندارد، ولی نباید جزء دین شمرده شود. لکن حمل پرچم و کتل اشکال ندارد.
۹ -‌عزاداری اعم از سینه‌زنی، جلسات روضه‌خوانی و راه‌اندازی دسته‌جات برای عزاداری غیر از سیدالشهداءعلیه‌السّلام چه حکمی دارد؟
ج: فی‌ نفسه منعی ندارد.
۱۰ -‌حکم تصویربرداری و نورپردازی در هیئت‌های مذهبی به نحوی که یادآور کنسرت‌های موسیقی غربی باشد، چیست؟
ج: باید از انجام هر کاری که با شأن و جایگاه مجالس عزاداری اهل بیتعلیهم‌السّلام منافات دارد، پرهیز شود.
۱۱ -‌حکم برگزاری مراسم عقد و عروسی در ایام محرم و صفر و دیگر ایام عزاداری ائمه‌ی معصومین علیهم‌السّلام چه حکمی دارد؟
ج:مجرد انجام عقد در ایام عزاداری فی‌نفسه منعی ندارد، ولی برگزاری مجالس جشن و انجام کارهایی که موجب هتک و بی‌حرمتی گردد، در خصوص ایام عزا جایز نبوده و حرام است.

 

 نظر دهید »

فاذکرونی اذکرکم واشکرولی..

05 آبان 1394 توسط مدرسه علمیه نجمیه ازنا

در فضیلت یاد خدا روایات بسیاری وارد شده است .از پیامبر اسلام (ص) نقل شده است که روزی به اصحابشان فرمودند:” در باغهای بهشت گردش کنید،پرسیدند : ای پیامبر خدا باغهای بهشت چیست؟ فرمود: مجالس یاد خدا. صبح و شب به این مجالس بروید و به یاد خدا باشید. هرکس دوست دارد بداند ارزش او نزد خدا چقدر است پس ببیند ارزش خدا نزد او چه مقدار است چون خداوند به بنده ی خود آن مقدار احترام می گذارد که بنده اش به او احترام می گذارد.

شرح منتخب آیات… حضرت آیت ااه مکارم شیرازی


 

 نظر دهید »

امر به معروف امام حسین (ع)

05 آبان 1394 توسط مدرسه علمیه نجمیه ازنا

امام حسین (ع) پس از طلب اصلاح در امت جدش ،امر به معروف و نهی از منکر را از جمله اهداف قیام خود معرفی می کند:” و اینکه امر به معروف و نهی از منکر کنم.” مفهوم امر به معروف و نهی از منکر روشن است ولی چه تفاوتی میان امربه معروفی که در کتابهای فقهی آمده و شرایط خاصی دارد با امر به معروفی که امام حسین (ع)می فرمود و بدان عمل می کرد وجود دارد.این چگونه امر به معروفی است که باید برای تحقق آن دست زن و فرزند خود را گرفت و در بیابانی بی آب و علف ،با کسانی که به امر به معروف توجه نکرده اند جنگید و کشته شد ؟ در کتابهای فقهی برای امر به معروف و نهی از منکر شرایطی ذکر شده است که که انسان خوف ضرر نداشته باشد در صورتی که امام حسین (ع) با یقین به ضرر، امر به معروف کرد.شرایط حاکم بر جامعه ی عصر امام حسین (ع) طوری بود که: احکام قطعی اسلام ترک می شد،حدود الهی تعطیل شده بود و کسی که از سوی معاویه کاندیدای خلافت بر مسلمانان شده بود همواره شراب می خورد و به این کار تظاهر می کرد او سگ باز و میمون باز بود و همه مردم از این ویژگی او آگاه بودند. در چنین اوضاعی احکام اسلامی،یکی پس از دیگری انکار می شد و برای اندک مخالفتی با حکومت،به آسانی خون مسلمانان بر زمین می ریخت. نهی از منکر و موعظه نیز سودی نداشت از همین روی بود که امام حسین (ع) فرمود:"وقتی که مردم به حاکمی مثل یزید مبتلا شوند باید فاتحه ی اسلام را خواند.” البته در اواخر دوران حکومت معاویه نیز جز ظواهر محدودی، از اسلام چیزی باقی نمانده بود ولی وضع به گونه ای نبود که حاکمان بتوانند به راحتی به گناه تظاهر کنند و مردم نیز خاموش بمانند.در چنین اوضاعی که امر به معروف و نهی از منکر بی تاثیر است چه باید کرد؟ به روایت جابر، امام باقر (ع) فرموده است:” در این هنگام با آنها جهاد کنید تا به امر خدا گردن نهند.”

برگرفته از کتاب آذرخش کربلا..آیت الله مصباح یزدی


 نظر دهید »

لحظات آخرحیات امام سجاد(ع)

04 آبان 1394 توسط مدرسه علمیه نجمیه ازنا

درباره آخرین لحظات زندگی حضرت امام سجاد علیه السلام چند روایت وجود دارد:

1- ابو حمزه ثمالی از حضرت امام باقر علیه السلام نقل می‌کند که فرمود:

چون هنگام وفات حضرت علی بن الحسین علیه السلام فرا رسید، من را به سینه خود چسبانید و فرمود:

پسرم، تو را به چیزی وصیت می کنم که پدرم به هنگام وفاتش به من وصیت کرد. او فرمود از ظلم به کسی که بر علم تو ناصری جز خداوند ندارد بپرهیز و هرگز خود را بر آن آلوده مساز.

2- از حضرت ابی الحسن علیه السلام نقل شده است که امام سجاد علیه السلام در هنگام وفات بیهوش شد. سپس چشمان خود را گشود و سوره واقعه و فتح را قرائت کرد و بعد گفت:

حمد خداوندی را که وعده خود به ما را راست گردانید و همه ی بهشت را به ما بخشید و ما در هر جای بهشت که بخواهیم برای خود منزل اختیار می‌کنیم.

سپس آیه 74 سوره زمر را تلاوت کرد:

پس چه خوب است اجر عاملین. و از دنیا رفت.

3- و در روایت دیگری آمده است:

امام پیش از وفات لحظه ای به هوش آمد و پارچه ای را که رویش بود کنار زد و فرمود:

قبر مرا حفر کنید تا به زمین سفت برسید.بعد پارچه را روی صورتش کشید و جان به جان آفرین تسلیم کرد.

منبع: سایت تبیان

 نظر دهید »

سخنان آتشين امام سجاد (عليه السلام ) با كوفيان

04 آبان 1394 توسط مدرسه علمیه نجمیه ازنا

هان اى مردم ! آن كه مرا مى شناسد، سخنى با او ندارم ولى آن كس كه مرا نمى شناسد، بداند كه من على بن الحسين فرزند همان حسين هستم كه در كنار رود فرات ، با كينه و عناد، سر مقدسش را از بدن جدا كردند بى اين كه جرمى داشته باشد و حقى داشته باشند!

من فرزند كسى هستم كه حريم او را حرمت ننهادند، آرامش او را ربودند، اموالش را به غارت بردند و خاندانش را به اسارت گرفتند. من فرزند اويم كه دشمنان انبوه محاصره اش كردند و در تنهايى و بى ياورى - بى آن كه كسى را داشته باشد تا به ياريش برخيزد و محاصره دشمن را براى او بشكافد - به شهادتش رساندند. و البته اين گونه شهادت، - شهادت در اوج مظلوميت و حقانيت - افتخار ماست !

هان ، اى مردم ، اى كوفيان !

شما را به خدا سوگند، آيا به ياد داريد نامه هايى را كه براى پدرم نوشتيد! نامه هاى سراسر خدعه و نيرنگتان را! در نامه هايتان با او عهد و پيمان بستيد و با او بيعت كرديد! ولى او را كشتيد، به جنگ كشانديد و تنهايش گذاشتيد!

واى بر شما! از آنچه براى آخرت خويش تدارك ديده ايد! چه زشت و ناروا، انديشيديد و برنامه ريختيد!

پيامبر اكرم(صلى الله عليه و آله و سلم ) را با كدام رو و با كدام چشم نگاه خواهيد كرد.

او به شما خواهد گفت : شما خاندان مراكشتيد، حرمتم را شكستيد، بنابراين از امت من نخواهيد بود.

سخنان امام سجاد (عليه السلام ) كه به اينجا انجاميد، صداى كوفيان به گريه بلند شد، وجدان هاى خفته براى چندمين بار بيدار شدند. كوفيان به ملامت و سرزنش خويش پرداختند! امام سجاد (عليه السلام ) به سخنان ادامه داد و فرمود:

خداى رحمت كند كسى را كه : رهنمودهاى مرا بپذيرد و سفارش هاى مرا كه در راستاى رضاى الهى و درباره پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) و اهل بيت (عليه السلام ) اوست رعايت كند چه اين كه رسول خدا براى ما الگويى شايسته بود.

كوفيان يك صدا فرياد بر آوردند:

اى فرزند رسول خدا! تمامى ما گوش به فرمان شما و پاسدار حق شماييم بى اين كه از اين پس ، روى بگردانيم و نافرمانى كنيم ! اكنون با كسى كه به جنگ شما برخيزد خواهيم جنگيد. و با كسى كه در صلح با شما باشد صلح و سازش خواهيم داشت .ما حق خودمان را از ظالمان باز خواهيم گرفت .

امام سجاد (عليه السلام ) در پاسخ كوفيان فرمود:

هرگز! هرگز تحت شعارهاى شما قرار نخواهم گرفت و به شما اعتماد نخواهم كرد.

اى خيانت پيشگان مكار! ميان شما و آرمان هايى كه اظهار مى داريد فاصله ها و موانع ، بسيار است . آيا مى خواهيد همان جفا و پيمان شكنى كه با پدران و من داشتيد، دوباره درباره من روا داريد!

نه به خدا سوگند! هنوز جراحت هاى گذشته اى كه از شما بر تن داريم ، اليتام نيافته است . همين ديروز بود كه پدرم به شهادت رسيد در حالى كه خاندانش در كنار او بودند.

داغ هاى برجاى مانده از فقدان رسول خدا، پدرم و فرزندانش و جدم اميرمؤ منان فراموش نشده است .طعم تلخ مصيبت ها هنوز در كامم هست و غم ها در گسترده سينه ام موج مى زند. در خواست و سفارش من درباره يارى خواستن از شما نيست. تنها مى خواهم كه شما - شما كوفيان ! - نه عزم يارى ما كنيد و نه به دشمنى و ستيز با ما برخيزيد!

امام سجاد (عليه السلام ) در پايان اين سخنان كه آتش ندامت و حسرت را درجان كوفيان برافروخت و مهربى اعتبارى و بى وفايى را براى هميشه بر پيشانى آنان زد، اندوه عميق خويش را با اين شعرها اظهار كرد و بر التهاب قلب ها افزود:

لا غرو اءن قتل الحسين و شيخه       قد كان خيرا من حسين و اءكرما

فلا تفرحوا يا اءهل كوفة بالذى       اصيب حسين كان ذلك اءعظما

قتيل بشط النهر نفسى فداؤ ه          جزاء الذى اءراده نار جهنما

يعنى : اگر حسين (عليه السلام ) كشته شد، چندان شگفت نيست .

در خواست و سفارش من درباره يارى خواستن از شما نيست. تنها مى خواهم كه شما - شما كوفيان ! - نه عزم يارى ما كنيد و نه به دشمنى و ستيز با ما برخيزيد!

چرا كه پدرش با همه آن ارزش ها و كرامت هاى برتر نيز قبل از او به شهادت رسيد. اى كوفيان ! با آنچه نسبت به حسين روا داشتند، شادمان نباشيد. واقعه اى عظيم صورت گرفت و آنچه گذشت رخدادى بزرگ بود! جانم فداى او باد كه در كنار شط فرات ، سر بر بستر شهادت نهاد. آتش دوزخ جزاى كسانى است كه او را به شهادت رساندند.

- امام سجاد( عليه السلام) جمال نيايش گران، احمد ترابي


 نظر دهید »

کربلا

03 آبان 1394 توسط مدرسه علمیه نجمیه ازنا

 نظر دهید »

اولين مجلس عزاى حسين(ع)

03 آبان 1394 توسط مدرسه علمیه نجمیه ازنا

از عصر عاشورا زينب تجلى مى‏كند.از آن به بعد به او واگذار شده بود.رئيس قافله اوست چون يگانه مرد زين العابدين(سلام الله عليه)است كه در اين وقت‏به شدت مريض است و احتياج به پرستار دارد تا آنجا كه دشمن طبق دستور كلى پسر زياد كه از جنس ذكور اولاد حسين هيچ كس نبايد باقى بماند،چند بار حمله كردند تا امام زين العابدين را بكشند ولى بعد خودشان گفتند:«انه لما به‏» (1) اين خودش دارد مى‏ميرد.و اين هم خودش يك حكمت و مصلحت‏خدايى بود كه حضرت امام زين العابدين بدين وسيله زنده بماند و نسل مقدس حسين بن على باقى بماند.يكى از كارهاى زينب پرستارى امام زين العابدين است.

در عصر روز يازدهم اسرا را آوردند و بر مركبهايى(شتر يا قاطر يا هر دو)كه پالانهاى چوبين داشتند سوار كردند و مقيد بودند كه اسرا پارچه‏اى روى پالانها نگذارند،براى اينكه زجر بكشند.

بعد اهل بيت‏خواهشى كردند كه پذيرفته شد.آن خواهش اين بود:«قلن بحق الله الا ما مررتم بنا على مصرع الحسين‏» (2) گفتند:شما را به خدا حالا كه ما را از اينجا مى‏بريد،ما را از قتلگاه حسين عبور بدهيد براى اينكه مى‏خواهيم براى آخرين بار با عزيزان خودمان خدا حافظى كرده باشيم.در ميان اسرا تنها امام زين العابدين بودند كه به علت‏بيمارى،پاهاى مباركشان را زير شكم مركب بسته بودند،ديگران روى مركب آزاد بودند.

وقتى كه به قتلگاه رسيدند،همه بى اختيار خودشان را از روى مركبها به روى زمين انداختند.زينب(سلام الله عليها) خودش را به بدن مقدس ابا عبد الله مى‏رساند،آن را به يك وضعى مى‏بيند كه تا آن وقت نديده بود:بدنى مى‏بيند بى سر و بى لباس،با اين بدن معاشقه مى‏كند و سخن مى‏گويد:«بابى المهموم حتى قضى،بابى العطشان حتى مضى‏» (3) .آنچنان دلسوز ناله كرد كه‏«فابكت و الله كل عدو و صديق‏» (4) يعنى كارى كرد كه اشك دشمن جارى شد،دوست و دشمن به گريه در آمدند.

مجلس عزاى حسين را براى اولين بار زينب ساخت.ولى در عين حال از وظايف خودش غافل نيست.پرستارى زين العابدين به عهده اوست،نگاه كرد به زين العابدين،ديد حضرت كه چشمش به اين وضع افتاده آنچنان ناراحت است كانه مى‏خواهد قالب تهى كند، فورا بدن ابا عبد الله را رها كرد و آمد سراغ زين العابدين:«يا بن اخى!»پسر برادر!چرا تو را در حالى مى‏بينم كه مى‏خواهد روح تو از بدنت پرواز كند؟فرمود: عمه جان!چطور مى‏توانم بدنهاى عزيزان خودمان را ببينم و ناراحت نباشم؟زينب در همين شرايط شروع مى‏كند به تسليت‏خاطر دادن به زين العابدين.

ام ايمن زن بسيار مجلله‏اى است كه ظاهرا كنيز خديجه بوده و بعدا آزاد شده و سپس در خانه پيغمبر و مورد احترام پيغمبر بوده است،كسى است كه از پيغمبر حديث روايت مى‏كند.اين پير زن سالها در خانه پيغمبر بود.روايتى از پيغمبر را براى زينب نقل كرده بود ولى چون روايت‏ خانوادگى بود يعنى مربوط به سرنوشت اين خانواده در آينده بود،زينب يك روز در اواخر عمر على عليه السلام براى اينكه مطمئن بشود كه آنچه ام ايمن گفته صد در صد درست است،آمد خدمت پدرش:يا ابا!من حديثى اينچنين از ام ايمن شنيده‏ام،مى‏خواهم يك بار هم از شما بشنوم تا ببينم آيا همين طور است؟همه را عرض كرد.پدرش تاييد كرد و فرمود:درست گفته ام ايمن، همين طور است.

زينب در آن شرايط اين حديث را براى امام زين العابدين روايت مى‏كند.در اين حديث آمده است اين قضيه فلسفه‏اى دارد،مبادا در اين شرايط خيال كنيد كه حسين كشته شد و از بين رفت.پسر برادر!از جد ما چنين روايت‏شده است كه حسين عليه السلام همين جا،كه اكنون جسد او را مى‏بينى،بدون اينكه كفنى داشته باشد دفن مى‏شود و همين جا،قبر حسين،مطاف خواهد شد.

بر سر تربت ما چون گذرى همت‏خواه كه زيارتگه رندان جهان خواهد بود

آينده را كه اينجا كعبه اهل خلوص خواهد بود،زينب براى امام زين العابدين روايت مى‏كند.بعد از ظهر مثل امروزى را-كه يازدهم بود-عمر سعد با لشكريان خودش براى دفن كردن اجساد كثيف افراد خود در كربلا ماند.ولى بدنهاى اصحاب ابا عبد الله همان طور ماندند.بعد اسرا را حركت دادند(مثل امشب كه شب دوازدهم است)،يكسره از كربلا تا كوفه كه تقريبا دوازده فرسخ است.ترتيب كار را اينچنين داده بودند كه روز دوازدهم اسرا را به اصطلاح با طبل و شيپور و با دبدبه به علامت فتح وارد كنند و به خيال خودشان آخرين ضربت را به خاندان پيغمبر بزنند.

اينها را حركت دادند و بردند در حالى كه زينب شايد از روز تاسوعا اصلا خواب به چشمش نرفته است.سرهاى مقدس را قبلا بريده بودند.تقريبا دو ساعت‏بعد از طلوع آفتاب در حالى كه اسرا را وارد كوفه مى‏كردند دستور دادند سرهاى مقدس را به استقبال آنها ببرند كه با يكديگر بيايند.وضع عجيبى است غير قابل توصيف!دم دروازه كوفه(دختر على،دختر فاطمه اينجا تجلى مى‏كند)اين زن با شخصيت كه در عين حال زن باقى ماند و گرانبها،خطابه‏اى مى‏خواند.راويان چنين نقل كرده‏اند كه در يك موقع خاصى زينب موقعيت را تشخيص داد:«و قد او مات‏»دختر على يك اشاره كرد.

عبارت تاريخ اين است:«و قد او مات الى الناس ان اسكتوا فارتدت الانفاس و سكنت الاجراس‏» (5) يعنى در آن هياهو و غلغله كه اگر دهل مى‏زدند صدايش به جايى نمى‏رسيد،گويى نفسها در سينه‏ها حبس و صداى زنگها و هياهوها خاموش گشت،مركبها هم ايستادند(آمدها كه مى‏ايستادند،قهرا مركبها هم مى‏ايستادند).

خطبه‏اى خواند.راوى گفت:«و لم ار و الله خفرة قط انطق منها» (6) .اين‏«خفره‏»خيلى ارزش دارد.«خفره‏»يعنى زن با حيا.اين زن نيامد مثل يك زن بى حيا حرف بزند.زينب آن خطابه را در نهايت عظمت القاء كرد.در عين حال دشمن مى‏گويد:«و لم ار و الله خفرة قط انطق منها»يعنى آن حياى زنانگى از او پيدا بود.شجاعت على با حياى زنانگى در هم آميخته بود.

در كوفه كه بيست‏سال پيش على عليه السلام خليفه بود و در حدود پنج‏سال خلافت‏خود خطابه‏هاى زيادى خوانده بود،هنوز در ميان مردم خطبه خواندن على عليه السلام ضرب المثل بود.راوى گفت:گويى سخن على از دهان زينب مى‏ريزد،گويى كه على زنده شده و سخن او از دهان زينب مى‏ريزد،مى‏گويد وقتى حرفهاى زينب-كه مفصل هم نيست،ده دوازده سطر بيشتر نيست-تمام شد،مردم را ديدم كه همه،انگشتانشان را به دهان گرفته و مى‏گزيدند.

اين است نقش زن به شكلى كه اسلام مى‏خواهد،شخصيت در عين حيا،عفاف،عفت،پاكى و حريم.تاريخ كربلا به اين دليل مذكر-مؤنث است كه در ساختن آن،هم جنس مذكر عامل مؤثرى است ولى در مدار خودش،و هم جنس مؤنث در مدار خودش.اين تاريخ به دست اين دو جنس ساخته شد.

و لا حول و لا قوة الا بالله

پى‏نوشت‏ها:

1) بحار الانوار،ج 45/ص 61.

2) بحار الانوار،ج 45/ص 58،اللهوف ص 55،و نظير اين عبارت در مقتل الحسين مقرم، ص‏396 و مقتل الحسين خوارزمى،ج 2/ص‏39 آمده است كه تماما از حميد بن مسلم روايت مى‏كنند.

3 و 4) بحار الانوار ج 45/ص‏59.

5 و 6) بحار الانوار،ج 45/ص 108.

كتاب: مجموعه آثار ج 17 ص 406

نويسنده: شهيد مطهرى

 نظر دهید »

ماهیّت قیام حسینی

28 مهر 1394 توسط مدرسه علمیه نجمیه ازنا

اگر نهضتی را هم بخواهیم بشناسیم، ماهیّتش را بخواهیم بدست آوریم؛ ابتدا باید علل و موجباتی را که به این نهضت منتهی شده است بشناسیم تا آنها را نشناسیم ماهیّت این نهضت را نمی شناسیم (شناخت علل فاعلی). بعد باید علل غائی آن را بشناسیم، یعنی این نهضت چه هدفی دارد؟ سوم باید عناصر و محتوای این نهضت را بشناسیم که در این نهضت چه کارهائی، چه عملیّاتی صورت گرفته است؟ و چهارم باید ببینیم این عملیّاتی که صورت گرفته است، مجموعاً چه شکلی پیدا کرده است؟

نهضت امام حسین(ع) یک انقلاب بود و نه انفجار

یکی از مسائلی که در مورد نهضت امام حسین(ع) مطرح است این است که آیا این قیام و نهضت از نوع یک انفجار (یک عمل ناآگاهانه و حساب ـ نظیر انفجارهائی که برای برخی از انسانها پیدا می شود بطوریکه در شرایطی قرار می کیرد که در حالی که هرگز نمی خواهد فلان حرف را بزند، ولا یکمرتبه می بیند ناراحت و عصبانی می شود و از دهانش هر چه که حتّی دلش هم نمی خواهد بیرون بیاید، بیرون می آید) بود؟ اسلام، به انقلاب انفجاری ذرّه ای معتقد نیست. اسلام، انقلابش هم انقلاب صددرصد آگاهانه و از روی تصمیم و کمال آگاهی و انتخاب است. جریان امام حسین(ع) نیز یک کار ناآگاهانه و یا یک انقلاب انفجاری نبود! گفته های خود امام حسین(ع) ـ که نه تنها از آغاز این نهضت بلکه از بعد از مرگ معاویه شروع می شود ـ، نامه هایی که میان او و معاویه مبادله شده است و …. نشان می دهد که این نهضت در کمال آگاهی بوده، انقلاب است امّا نه انفجار. انقلاب هست ولی انقلاب اسلامی نه انفجاری.    انتخاب و آزادی  از جمله خصوصیّات امام حسین(ع) این است که در مورد فرد فرد اصحابش اجازه نمی دهد که قیامشان حالت انفجاری داشته باشد؟ چرا که امام (ع) در هر فرصتی می خواهداصحابش را به بهانه ای مرخّص بکند. هی به آنها می گوید :آگاه باشید که اینجا آب و نانی نیست، قضیّه خطر دارد. حتّی در شب عاشورا نیز با زبان خاصّی با آنها صحبت می کند:

” من اصحابی از اصحاب خودم بهتر و اهل بیتی از اهل بیت خودم فاضلتر سراغ ندارم. از همه ی شما تشکّر می کنم ، از همه تانممنونم. اینها جز با من با کسی از شما کاری ندارند. شما اگر بخواهید بروید و….”

امام (ع) همه راه ها را نیز نشان می دهد؛ تاریکی شب، برداشتن بیعت از دوش اصحابشان و … ، یعنی فقط آ زادی و انتخاب. باید در نهایت آگاهی و آزادی و بدون اینکه کوچکترین احساس اجباری از ناحیهء دشمن یا دوست بکند، امام(ع) را انتخاب کنید. این است که به شهدای کربلا ارزش می دهد.

ماهیّت عکس العملی منفی ِ نهضت   قیام امام حسین(ع) از آن پدیده های چند ماهیّتی است، چون عوامل مختلفی در آن تأثیر داشته است. مثلاً یک نهضت می تواند ماهیّت عکس العملی داشته باشد، یهنی صرفاً عکس العمل باشد؛ می تواند ماهیّت آغازگری داشته باشد. اگر یک نهضت ماهیّت عکس العملی داشته باشد، می تواند یک عکس العمل منفی باشد در مقابل یک جریان.
یکی از عواملی که به یک اعتبار (از نظر زمانی) اوّلین عامل است: عامل تقاضای بیعت(با یزید) است، این بیعت تنها امضا کردن خلافت آدم ننگینی مانند یزید نیست، امضا کردن سنّتی است که برا ی اوّلین بار به وسیلهء معاویه می خواست پایه گذاری شود. در اینجا آنها از امام حسین(ع) بیعت می خواهند، یعنی از ناحیه شان یک تقاضا ابراز شده است؛ امام حسین(ع)  نیز عکس العمل نشان می دهد، یک عکس العمل منفی. بیعت می خواهید؟ نمی کنم.
عمل امام حسین (ع) عملی منفی، امّا از سنخ تقواست، از سنخ این است که هر انسانی در جامعهء خویش مواجه می شود با تقاضاهائی که به شکلهای مختلف، به صورت شهوت، به صورت مقام، به صورت ترس و ارعاب از او می شود و باید در مقابل آنها بگوید: نه، یعنی “تقوا".     ماهیّت عکس العملی مثبتِ نهضت  عامل دیگری هم در اینجا وجود داشت که باز ماهیّت نهضت حسینی از آن نظر، ماهیّت عکس العملی است ولی عکس العمل مثبت نه منفی.

معاویه از دنیا می رود. مردم کوفه ای که در بیست سال قبل از این حادثه، لااقل پنج سال علی(ع) در این شهر زندگی کرده است و هنوز آثار تعالیم و تربیت علی(ع) به کلی از میان نرفته است ( البتّه خیلی تصفیه شده اند، بسیاری از سران، بزرگان و مردان اینها: حُجر بن عُدی ها، عَمرو بن حمق خُزاعی ها، رُشَید هَجَری ها و میثم تَمّارها ار از میان برده اند برای اینکه این شهر را از اندیشه و فکر علی، از احساسات به نفع علی خالی بکنند؛ ولی باز هنوز اثر این تعلیمات هست) تا معاویه می میرد، به خود می آیند، دور همدیگر جمع می شوند که اکنون از فرصت باید استفاده کرد، نباید گذاشت فرصت به پسرش یزید برسد، ما حسین بن علی داریم، امام بر حقّ ما حسین بن علی است، ما الآن باید آماده باشیم و او را دعوت کنیم که به کوفه بیاید و او را کمک بدهیم و لااقل قطبی در اینجا در ابتدا به وجود آوریم، بعد هم خلافت را خلافت اسلامی بکنیم. “کوفه” اصلاً اردوگاه بوده است، از اوّل هم به عنوان یک اردوگاه تأسیس شد. این شهر در زمان خلیفه عمر بن الخطّاب ساخته شد، قبلاً “حیره” بود. این شهر را سعد وقّاص ساخت. همان مسلمانانی که سرباز بودند و در واقع همان اردو، در آنجا برای خود خانه ساختند و لهذا از یک نظر قویترین شهرهای عالم بود.
مردم این شهر از امام حسین(ع) دعوت می کنند، نه یک نفر، نه دو نفر، نه هزار نفر، نه پنجهزار نفر و نه ده هزار نفر بلکه حدود هجده هزار نامه می رسدکه بعضی از این نامه ها راچند نفر و بعضی دیگر را شاید صد نفر امضا کرده بودند که در جمع شاید حدود صدهزار نفر به او نامه نوشته اند.
اینجا عکس العمل امام چه باید باشد؟ حجّت بر او تمام شده است. عکس العمل، مثبت و ماهیّت عملش، ماهیّت تعاون. یهنی مسلمانانی قیام کرده اند، امام باید به کمک آنها بشتابد. اگر هجده هزار نامهء مردم کوفه رفته بود به مدینه و مکّه ( و بخصوص به مکّه) نزد امام حسین(ع)  و ایشان جواب مثبت نمی داد، تاریخ، امام حسین(ع) را ملامت می کرد که اگر رفته بود، ریشهء یزید و یزیدیها کنده شده بود و از بین رفته بود؛ کوفه اردوگاه مسلمین با مردم شجاع، کوفه ای که پنج سال علی (ع) در آن زندگی کرده است و هنوز تعلیمات علی و یتیمهائی که علی بزرگ کرده و  بیوه هائی که علی از آنها سرپرستی کرده است زنده هستند و هنوز صدای علی در گوش مردم این شهر است، امام حسین(ع) جبن به خرج داد و ترسید که به آنجا نرفت، اگر می رفت در دنیای اسلام انقلاب می شد و …،

اینست که اینجا تکلیف اینگونه ایجاب می کتد که همینکه آنها می کویند ما آماده ایم، امام می گوید من آماده هستم.

برگرفته از کتاب حماسهء حسینی، اثر: متفکّر شهید استاد مطهّری

 

 نظر دهید »

قمه زنی

28 مهر 1394 توسط مدرسه علمیه نجمیه ازنا

 نظر دهید »

احلی من العسل

27 مهر 1394 توسط مدرسه علمیه نجمیه ازنا

 نظر دهید »

برادرزاده شيرين سخن

27 مهر 1394 توسط مدرسه علمیه نجمیه ازنا

حضرت قاسم بن حسن (ع) نوجوانى بود كه هنوز به حد بلوغ نرسيده بود، شب عاشورا، امام حسين عليه السلام به اصحاب فرمود: فردا همه شما كشته خواهيد شد، قاسم نزد عمويش آمد و عرض كرد:«عمو جان من هم فردا كشته مى‏شوم؟».

امام او را به سينه‏اش چسبانيد و فرمود: مرگ در نظر تو چگونه است؟

«كيف الموت عندك‏»

قاسم جواب داد:

«احلى من العسل‏»: «از عسل شيرين‏تر است‏».

امام به او فرمود: تو بعد از بلاى عظيم كشته مى‏شوى و عبدالله شيرخوار هم شهيد مى‏شود … (1)

روز عاشورا قاسم خود را آماده جنگ كرد، به حضور امام حسين عليه السلام براى اجازه گرفتن آمد، امام او را در آغوش گرفت و مدتى با هم گريه كردند، سپس قاسم اجازه طلبيد، امام به او اجازه نمى‏داد، قاسم آنقدر پابپا نمود و مكرر طلب اجازه كرد، امام عليه السلام به او اجازه داد، او در حالى كه اشك از چشمانش سرازير بود، غمگين به نظر مى‏رسيد به ميدان تاخت و چنين رجز مى‏خواند:

ان تنكرونى فانا بن الحسن سبط النبى المصطفى المؤتمن هذا حسين كالاسير المرتهن بين اناس لا سقوا صوب المزن

: «اگر مرا نمى‏شناسيد من پسر حسن سبط پيامبر برگزيده و امين خدا هستم اين حسين عليه السلام است كه همچون اسير گروگان شده در بين مردم قرار گرفته، خدا آن مردم را از باران رحمتش سيراب نسازد».

حمله سخت بر دشمن كرد و با آن سن كم سه نفر يا بيشتر از دشمن را كشت.

حميد بن مسلم كه از سربازان عمر سعد بود نقل مى‏كند: از خيام حسين عليه السلام نوجوانى به سوى ميدان بيرون آمد كه چهره‏اش مانند نيمه قرص ماه مى‏درخشيد، شمشيرى بدست داشت و پيراهن بلندى پوشيده بود و وارد جنگ گرديد.

عمرو بن سعد ازدى گفت: سوگند به خدا آنچنان سخت بر اين نوجوان حمله كنم، گفتم: عجبا! تو به اين نوجوان چه كار دارى سوگند به خدا اگر او مرا بزند به طرف او دست دراز نمى‏كنم، بگذار همانها كه او را احاطه كرده و با او مى‏جنگند كار او را تمام كنند.

عمرو بن سعد گفت: سوگند به خدا من بايد بر او يورش برم، و جهان را بر او سخت گيرم، آنحضرت كه مشغول جنگ بود، عمرو بن سعد در كمين او قرار گرفت و چنان شمشير بر سر مبارك قاسم زد كه سر او شكافته شد و قاسم به صورت بر روى زمين افتا، فرياد زد: «يا عماه!» (عمو جان به دادم برس).

وقتى كه صداى قاسم به گوش امام رسيد، آنحضرت مانند عقابى كه از بالا به زير آيد، صفها را شكافت و مانند شير خشمگين بر دشمن حمله كرد تا عمر بن سعد ازدى رسيد، شمشير به سوى او وارد كرد، او دستش را به پيش آورد و از آرنج قطع گرديد، آن ملعون نعره كشيد، دشمن براى نجات او حمله كردند، در همين ميان پيكر نازنين قاسم زير سم ستوران قرار گرفت، وقتى كه گرد و غبار فرو نشست ديدند امام حسين در بالين قاسم است و آن نوجوان در حال جان كندن است. و پاى خود را بر زمين مى‏سايد و روحش آماده پرواز به سوى بهشت است.

امام فرمود:

«عز و الله على عمك ان تدعوه فلا يجيبك او يجيبك فلا ينفعك‏».

:«سوگند به خدا بر عمويت‏سخت است كه او را بخوانى، به تو جواب ندهد، يا اگر جواب دهد به حال تو سودى نداشته باشد».

پى‏نوشت:

1- الوقايع و الحوادث ج 3 / ص 62.

راهنماى تبليغ 6 ويژه امر به معروف و نهى از منكر صفحه 150

نمايندگى ولى فقيه در سپاه

 نظر دهید »

شاعر شکست خورده طوفان واژه هاست

27 مهر 1394 توسط مدرسه علمیه نجمیه ازنا

با اشک هاش دفتر خود را نمور کرد

در خود تمام مرثیه ها را مرور کرد

ذهنش ز روضه ها ی مجسم عبور کرد

شاعر بساط سینه زدن را که جور کرد

احساس کرد از همه عالم جدا شده است

در بیت هاش مجلس ماتم به پا شده است

در اوج روضه خوب دلش را که غم گرفت

وقتی که میز و دفتر و خودکار دم گرفت

وقتش رسیده بود به دستش قلم گرفت

مثل همیشه رخصتی از محتشم گرفت

باز این چه شورش است که در جان واژه ها ست

شاعر شکست خورده طوفان واژه هاست

بی اختیار شد قلمش را رها گذاشت

دستی زغیب قافیه را کربلا گذاشت

یک بیت بعد ، واژه ی لب تشنه را گذاشت

تن را جدا گذاشت و سر را جدا گذاشت

حس کرد پا به پاش جهان گریه می کند

دارد غروب فرشچیان گریه می کند

با این زبان چگونه بگویم چه ها کشید

بر روی خاک و خون بدنی را رها کشید

او را چنان فنای خدا بی ریا کشید

حتی براش جای کفن بوریا کشید

در خون کشید قافیه ها را ، حروف را

از بس که گریه کرد تمام لهوف را

اما در اوج روضه کم آورد و رنگ باخت

بالا گرفت کار و سپس آسمان گداخت

این بند را جدای همه روی نیزه ساخت

“خورشید سر بریده غروبی نمی شناخت

بر اوج نیزه گرم طلوعی دوباره بود”

اوکهکشان روشن هفده ستاره بود

خون جای واژه بر لبش آورد و بعد از آن …

پیشانی اش پر از عرق سرد و بعد از آن …

خود را میان معرکه حس کرد و بعد از آن …

شاعر برید و تاب نیاورد و بعد از آن …

در خلسه ای عمیق خودش بود و هیچ‌کس

شاعر کنار دفترش افتاد از نفس…

یا علی مدد

شاعر: سید رضا برقعی

 نظر دهید »

۲۰ جمله از رهبر انقلاب درباره عزاداری سیدالشهدا علیه‌السلام

25 مهر 1394 توسط مدرسه علمیه نجمیه ازنا

در زندگی حسین‌بن‌علی علیه‌السّلام، یک نقطه‌ی برجسته، مثل قله‌ای که همه‌ی دامنه‌ها را تحت‌الشعاع خود قرار می‌دهد، وجود دارد و آن عاشورا است. ۱۳۷۱/۱۱/۰۶

تحقیقاً یکی از مهمترین امتیازات جامعه شیعه بر دیگر جوامع مسلمان، این است که جامعه شیعه، برخوردار از خاطره عاشوراست. ۱۳۷۳/۰۳/۱۷

یکی از بزرگترین نعمتها، نعمت خاطره و یاد حسین‌بن‌علی علیه‌السّلام، یعنی نعمت مجالس عزا، نعمت محرّم ونعمت عاشورا برای جامعه شیعیِ ماست. ۱۳۷۳/۰۳/۱۷

قدر مجالس عزاداری را بدانند، از این مجالس استفاده کنند و روحاً و قلباً این مجالس را وسیله‌ای برای ایجاد ارتباط و اتّصالِ هرچه محکم‌تر میان خودشان و حسین‌بن‌علی علیه‌السّلام، خاندان پیغمبر و روح اسلام و قرآن قرار دهند. ۱۳۷۳/۰۳/۱۷

در ماه محرم، معارف حسینی و معارف علوی را که همان معارف قرآنی و اسلامی اصیل و صحیح است برای مردم بیان کنید. ۱۳۷۲/۰۳/۲۶

اگر برای ذکر مصیبت، کتاب «نَفَس المهمومِ» مرحوم «محدّث قمی» را باز کنیدو از رو بخوانید، برای مستمع گریه‌آور است و همان عواطفِ جوشان را به‌وجود می‌آورد. چه لزومی دارد که ما به خیال خودمان، برای مجلس‌آرایی کاری کنیم که اصل مجلس عزا از فلسفه واقعی‌اش دور بماند؟! ۱۳۷۳/۰۳/۱۷

وقتی شعر را میخوانیم، به فکر باشیم که از این شعر ما ایمان مخاطبان ما زیاد شود. پس، هر شعری را نمیخوانیم؛ هرجور خواندنی را انتخاب نمیکنیم؛ جوری میخوانیم که لفظ و معنا و آهنگ، مجموعاً اثرگذار باشد. در چه؟ در افزایش ایمان مخاطب. ۱۳۸۶/۰۴/۱۴

برخی کارهاست که پرداختن به آنها، مردم را به خدا و دین نزدیک می‌کند. یکی از آن کارها، همین عزاداریهای سنّتی است که باعث تقرّبِ بیشترِ مردم به دین می‌شود. این‌که امام فرمودند «عزاداری سنّتی بکنید» به خاطر همین تقریب است. در مجالس عزاداری نشستن، روضه خواندن، گریه کردن، به سروسینه زدن و مواکب عزا و دسته‌های عزاداری به راه انداختن، از اموری است که عواطف عمومی را نسبت به خاندان پیغمبر، پرجوش می‌کند و بسیار خوب است. ۱۳۷۳/۰۳/۱۷

من حقیقتاً هر چه فکر کردم، دیدم نمی‌توانم این مطلب - قمه‌زدن - را که قطعاً یک خلاف و یک بدعت است، به اطّلاع مردم عزیزمان نرسانم. این کار را نکنند. بنده راضی نیستم. اگر کسی تظاهر به این معنا کند که بخواهد قمه بزند، من قلباً از اوناراضی‌ام. ۱۳۷۳/۰۳/۱۷

لازم است از همه برادران و خواهرانی که در سراسر کشور، در ایّام عزاداری، با اقامه عزا و به راه انداختن مراسم عزاداری، بخصوص با اقامه نماز جماعت در ظهر عاشورا و با عرض ارادت به خاندان پیامبر، این روزها را بزرگ داشتند سپاسگزاری کنم. ۱۳۷۷/۰۲/۱۸
هیچ وقت نباید امت اسلامی و جامعه‌ی اسلامی ماجرای عاشورا را به عنوان یک درس، به عنوان یک عبرت، به عنوان یک پرچم هدایت از نظر دور بدارد. قطعاً اسلام، زنده‌ی به عاشورا و به حسین‌بن‌علی (علیه‌السّلام) است. ۱۳۹۱/۰۹/۰۱

اگر کسانی برای حفظ جانشان، راه خدا را ترک کنند و آن‌جا که باید حق بگویند، نگویند، چون جانشان به خطر می‌افتد، یا برای مقامشان یا برای شغلشان یا برای پولشان یا محبّت به اولاد، خانواده و نزدیکان و دوستانشان، راه خدا را رها کنند، آن وقت حسین‌بن‌علی‌ها به مسلخ کربلا خواهند رفت و به قتلگاه کشیده خواهند شد. ۱۳۷۵/۰۳/۲۰

اگر فداکاری بزرگ حسین‌بن‌علی علیه‌السلام نمی‌بود که این فداکاری، وجدان تاریخ را به کلی متوجه و بیدار کرد در همان قرن اول یا نیمه‌ی قرن دوم هجری، بساط اسلام به کلی برچیده می‌شد. ۱۳۷۲/۰۳/۲۶

کار امام حسین علیه‌الصّلاه والسّلام در کربلا، با کار جدّ مطهرش حضرت محمد بن عبداللَّه صلی‌اللَّه‌علیه‌وآله‌وسلم در بعثت، قابل تشبیه و مقایسه است. قضیه این است. همان طور که پیغمبر در آن جا، یک تنه با یک دنیا مواجه شد، امام حسین هم در ماجرای کربلا، یک تنه با یک دنیا مواجه بود. ۱۳۷۵/۰۹/۲۴
عبرت آن است که انسان نگاه کند و ببیند چطور شد حسین‌بن‌علی علیه‌السّلام - همان کودکی که جلوِ چشم مردم، آن همه موردِ تجلیلِ پیغمبر بود و پیغمبر درباره‌ی او فرموده بود: «سیّد شباب اهل الجنه»؛ سرور جوانان بهشت - بعد از گذشت نیم قرن از زمان پیغمبر، با آن وضعِ فجیع کشته شد؟! ۱۳۷۳/۱۰/۱۵
امام حسین را فقط به جنگِ روز عاشورا نباید شناخت؛ آن یک بخش از جهاد امام حسین است. به تبیین او، امر به معروف او، نهی از منکر او، توضیح مسائل گوناگون در همان منی و عرفات، خطاب به علما، خطاب به نخبگان- حضرت بیانات عجیبی دارد که تو کتابها ثبت و ضبط است- بعد هم در راه به سمت کربلا، هم در خود عرصه‌‌ی کربلا و میدان کربلا، باید شناخت. ۱۳۸۸/۰۵/۰۵

عاشورا پیامها و درسهایی دارد. عاشورا درس می‌دهد که برای حفظ دین، باید فداکاری کرد. درس می‌دهد که در راه قرآن، از همه چیز باید گذشت. درس می‌دهد که در میدان نبرد حق و باطل، کوچک و بزرگ، زن و مرد، پیر و جوان، شریف و وضیع و امام و رعیت، با هم در یک صف قرار می‌گیرند. ۱۳۷۱/۰۴/۲۲
درس عاشورا، درس فداکاری و دینداری و شجاعت و مواسات و درس قیام للَّه و درس محبّت و عشق است. یکی از درسهای عاشورا، همین انقلاب عظیم و کبیری است که شما ملت ایران پشت سر حسین زمان و فرزند ابی‌عبداللَّه الحسین علیه‌السّلام انجام دادید. خود این، یکی از درسهای عاشورا بود. ۱۳۷۷/۰۲/۱۸
امام بزرگوار ما، محرّم را به عنوان ماهی که در آن، خون بر شمشیر پیروز می‌شود، مطرح نمود و به برکت محرّم، با همین تحلیل و منطق، خون را بر شمشیر پیروز کرد. این، یک نمونه از جلوه‌های نعمت ماه محرّم و مجالس ذکر و یاد امام حسین علیه‌السّلام است که شما دیدید. ۱۳۷۳/۰۳/۱۷

درس حسین‌بن‌علی علیه‌الصّلاةوالسّلام به امّت اسلامی این است که برای حقّ، برای عدل، برای اقامه‌ی عدل، برای مقابله‌ی با ظلم، باید همیشه آماده بود و باید موجودی خود را به میدان آورد؛ در آن سطح و در آن مقیاس، کار من و شما نیست؛ امّا در سطوحی که با وضعیّت ما، با خُلقیّات ما، با عادات ما متناسب باشد چرا؛ باید یاد بگیریم. ۱۳۹۲/۰۳/۲۲

پروردگارا! تو را به حسین و زینب علیهماالسّلام قسم می‌دهیم که ما را جزو دوستان و یاران و دنباله‌روان آنان قرار بده.
پروردگارا! حیات و زندگی ما را زندگی حسینی و مرگ ما را مرگ حسینی قرار بده.
پروردگارا! امام بزرگوار ما را که به این راه هدایتمان کرد، با شهدای کربلا محشور کن. شهدای عزیز ما را با شهدای کربلا محشور کن. ۱۳۷۴/۰۳/

 

 

 2 نظر

فلسفه ذكر مصيبت اهلبيت(ع)

22 مهر 1394 توسط مدرسه علمیه نجمیه ازنا

 هر مكتبى اگر چاشنيى از عاطفه نداشته باشد و صرفا مكتب و فلسفه و فكر باشد،آنقدرها در روحها نفوذ ندارد و شانس بقا ندارد،ولى اگر يك مكتب چاشنيى از عاطفه داشته باشد،اين عاطفه به آن حرارت مى‏دهد.معنا و فلسفه يك مكتب،آن مكتب را روشن مى‏كند،به آن مكتب منطلق مى‏دهد،آن مكتب را منطقى مى‏كند.بدون شك مكتب امام حسين منطق و فلسفه دارد،درس است و بايد آموخت اما اگر ما دائما اين مكتب را صرفا به صورت يك مكتب فكرى بازگو كنيم حرارت و جوشش گرفته مى‏شود و اساسا كهنه مى‏گردد.اين،بسيار نظر بزرگ و عميقانه‏اى بوده است،يك دورانديشى فوق العاده عجيب و معصومانه‏اى بوده است كه گفته‏اند براى هميشه اين چاشنى را از دست ندهيد،چاشنى عاطفه،ذكر صيبت‏حسين بن على عليه السلام يا امير المؤمنين يا امام حسن يا ائمه ديگر و يا حضرت زهرا(سلام الله عليها).اين چاشنى عاطفه را ما حفظ و نگهدارى كنيم.

مجموعه آثار جلد 16 صفحه 57

استاد شهيد مرتضى مطهرى

ذكر مصيبت

سنتى در جهت احياى ياد و نام ائمه و مطرح نگه داشتن حادثه عاشورا.در اين برنامه،چه بصورت مقطع پايانى سخنرانى و موعظه و چه بصورت مستقل،حوادث كربلا وكيفيت‏شهادت امام حسين‏«ع‏»و ياران او و نيز امامان ديگر بصورتى سوزناك نقل مى‏شودكه سبب تحريك عواطف و گريستن بر سيد الشهدا مى‏گردد.نقل حوادث بر اساس مقتلهاانجام مى‏گيرد و شايسته است كه از منابع معتبر و شعرهاى خوب استفاده مى‏شود تاموجب وهن به مقام معصومين و خاندان عصمت نگردد.

امام سجاد«ع‏»كه بيست‏سال به ياد عاشورا مى‏گريست،مى‏فرمود ياد شهادت فرزندان‏فاطمه چشمانم را پر اشك مى‏كند: «انى لم اذكر مصرع بنى فاطمة الا خنقتنى لذلك‏عبرة‏» (1) با اين حساب،ياد حادثه و يادآورى آن مظلوميتها خودش كافى است تا مستمعان‏را بگرياند و نيازى به آميختن دروغ يا نقل حرفهاى بى‏اساس در ذكر مصيبت و مرثيه‏خوانى نيست.

ذكر مصيبت،سبب تعميق نهضت‏حسينى و پيوند عاطفى و قلبى شيعه باسيد الشهداست و نقشه دشمنان اهل بيت را كه كوشش در محو جنايات خويش داشتند،نقش بر آب مى‏كند و جامعه را هوادار اهل بيت و خصم ظالمان مى‏پرورد. (2) البته بايد ذاكران و مرثيه خوانان،هم شايستگى اين منصب حساس را داشته باشند وهم در محتواى مرثيه‏خوانى خود دقت داشته باشند و نصايح بزرگان را در آداب آن به كاربندند.

پى‏نوشتها

1-بحار الانوار،ج 45،ص 109.

2-ر.ك:«نقش انقلابى ياد و يادآوران‏»،شريعتى.بحار الانوار،ج 44،ص 278،احاديث گريستن و عزادارى برسيد الشهداء را آورده است.

فرهنگ عاشورا صفحه 179 جواد محدثى

 نظر دهید »

چرا عزای امام حسین(ع) از اول محرم شروع می‌شود؟

21 مهر 1394 توسط مدرسه علمیه نجمیه ازنا


حجت الاسلام و المسلمین علیرضا پناهیان در یادداشتی اختصاصی به سئوال، چرا عزاداری حضرت سیدالشهدا علیه السلام از ابتدای ماه محرم آغاز می شود، پاسخ دادند که مشروح آن در ادامه آمده است.

اینکه چرا مراسم عزاداری برای اباعبدالله(ع) از اول دهۀ محرم آغاز می‌شود، دلائل مختلفی می‌تواند داشته باشد:

شاید به اعتبار فرمایش امام رضا(ع) است که می‌فرماید از اول دهۀ محرم حزن و اندوه در چهرۀ پدرم دیده می‌شد و حالت عزادار به خود می‌گرفتند. در روایت آمده است که امام رضا(ع) فرمودند: هنگامی که ماه محرم شروع می‌شد، دیگر کسی پدرم را خندان نمی‌دید و هر روز ناراحتی او بیشتر می‌شد تا روز دهم محرم. پس وقتی روز دهم می‌رسید، آن روز روز مصیبت و اندوه و گریۀ او بود.(كَانَ أَبِي ع إِذَا دَخَلَ شَهْرُ الْمُحَرَّمِ… امالی صدوق/128) در روایت مشهور دیگری وقتی پسر شبیب در اول محرم بر امام رضا(ع) وارد شد، حضرت برای او ذکر مصیبت شهادت و اسارت اهلبیت(ع) را کردند.(دَخَلْتُ عَلَى الرِّضَا ع فِي أَوَّلِ يَوْمٍ مِنَ الْمُحَرَّمِ.. امالی صدوق/130)

شاید به این دلیل باشد که عزاداران قبل از عاشورا با ده شب عزاداری بتوانند خود را برای حضور در غم بزرگ عاشورا آماده کنند. چرا که پس از یک هفته عزاداری، حضور در ذکر مصیبت هولناک عاشورا قابل تحمل‌تر خواهد بود. تمام عزاداران می‌دانند که اگر عزاداری از روز عاشورا شروع می‌شد چقدر ذکر مصیبت‌ها در عاشورا دردناک‌تر و غیرقابل تحمل‌تر می‌شد. اینکه پیامبر اکرم(ص) فرمودند: «إِنَّ لِقَتْلِ الْحُسَيْنِ حَرَارَةً فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ لَا تَبْرُدُ أَبَداً»(مستدرک الوسائل/10/318) این حرارت را هر کسی حس کرده باشد، می‌داند بی‌مقدمه وارد روز عاشورا شدن بسیار دشوار است.

از طرف دیگر ممکن است یک دهه عزاداری قبل از عاشورا برای بعضی‌ها کسب توجه و آمادگی برای ایجاد سوز در روز دهم باشد. کسانی که دل غافلی دارند یا در اثر توجه به تعلقات دنیا احساس محبتشان به امام حسین(ع) کم شده باشد ده روز فرصت دارند تا در محافل عزاداری با شنیدن مواعظ و معارف دینی آمادگی لازم را کسب نمایند تا مبادا در روز مصیبت بزرگ اباعبدالله الحسین(ع) بی‌احساس و بی‌توجه حضور پیدا کنند.

و شاید حکمت آن این باشد که در واقع این عزاداری دهۀ اول محرم یک نوع اعلام آمادگی برای نصرت است تا صرف سوگواری، و گویی عزاداران به قصد یاری اباعبدالله الحسین(ع) از همان ابتدای محرم به خیمۀ اباعبدالله الحسین(ع) می‌روند که مولایشان را غریب نگذارند. به همین دلیل عزاداری دهۀ عاشورا رنگ و بوی حماسی دارد و دسته‌های عزا با علائم دسته‌های رزمی در میادین دیده می‌شوند. در حالی که عزاداری از عصر عاشورا و شام غریبان به بعد تنها رنگ و بوی غم به خود می‌گیرد و حتی رسم شده است از ظهر عاشورا به بعد بیرق‌ها را به علامت شهادت اباعبدالله الحسین(ع) می‌خوابانند و دیگر برافراشته نگه نمی‌دارند.

منبع:فرهنگ نیوز

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • ...
  • 5
  • ...
  • 6
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10
دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      

مدرسه علمیه نجمیه ازنا

مدرسه علمیه نجمیه شهرستان ازنا در سال 1390 تاسیس شد ...
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • تابلو اعلانات
  • تصاویر حوزه نجمیه
  • اخلاق
  • اهل بیت
  • سیاسی
  • اعتقادی
  • شهدا
  • مهدویت
  • خانواده
  • قرآن
  • نهج البلاغه
  • علما
  • احکام
  • علمی
  • طلبگی
  • ولایت
  • مناسبت ها
  • احادیث
  • نماز
  • داستانک
  • مراسم های مدرسه
  • ساعت فرهنگی مدرسه
  • جشنواره علامه حلی
  • پژوهشی
    • فراخوان ها
    • جشنواره علامه حلی
  • ازنا
  • اخبار حوزه

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس