میزبانی ازنا
امروز ازنا میزبان سامرا بود
امروز ازنا میزبان سامرا بود
گزارش شعشعة الحسینی
اوایل قرن چهاردهم شیخ محمد جواد یزدی خراسانی در کتاب شعشعة الحسینی آورده است منقول است که طفلی از حضرت امام حسین علیه السلام در خرابه ی شام از دیدن سر پدر بزرگوارش از دنیا رفت ولیکن در نام او اختلاف است که زبیده یا رقیه یا سکینه یا زینب بوده باشد.در این گزارش چندین نام و از جمله رقیه برای کودک از دنیا رفته در شام مطرح گردیده است.
منبع: شهادت نام امام حسین علیه السلام بر پایه منابع معتبر ، ج1 ، سازمان چاپ و نشر دارالحدیث، چاپ اول 1391، ص165
مطلب از حدیث نیکروز طلبه پایه پنجم
* در زندگی حسینبنعلی علیهالسّلام، یک نقطهی برجسته، مثل قلهای که همهی دامنهها را تحتالشعاع خود قرار میدهد، وجود دارد و آن عاشورا است. ۱۳۷۱/۱۱/۰۶
* تحقیقاً یکی از مهمترین امتیازات جامعه شیعه بر دیگر جوامع مسلمان، این است که جامعه شیعه، برخوردار از خاطره عاشوراست. ۱۳۷۳/۰۳/۱۷
* یکی از بزرگترین نعمتها، نعمت خاطره و یاد حسینبنعلی علیهالسّلام، یعنی نعمت مجالس عزا، نعمت محرّم ونعمت عاشورا برای جامعه شیعیِ ماست. ۱۳۷۳/۰۳/۱۷
* قدر مجالس عزاداری را بدانند، از این مجالس استفاده کنند و روحاً و قلباً این مجالس را وسیلهای برای ایجاد ارتباط و اتّصالِ هرچه محکمتر میان خودشان و حسینبنعلی علیهالسّلام، خاندان پیغمبر و روح اسلام و قرآن قرار دهند. ۱۳۷۳/۰۳/۱۷
* در ماه محرم، معارف حسینی و معارف علوی را که همان معارف قرآنی و اسلامی اصیل و صحیح است برای مردم بیان کنید. ۱۳۷۲/۰۳/۲۶
* اگر برای ذکر مصیبت، کتاب «نَفَس المهمومِ» مرحوم «محدّث قمی» را باز کنیدو از رو بخوانید، برای مستمع گریهآور است و همان عواطفِ جوشان را بهوجود میآورد. چه لزومی دارد که ما به خیال خودمان، برای مجلسآرایی کاری کنیم که اصل مجلس عزا از فلسفه واقعیاش دور بماند؟! ۱۳۷۳/۰۳/۱۷
* وقتی شعر را میخوانیم، به فکر باشیم که از این شعر ما ایمان مخاطبان ما زیاد شود. پس، هر شعری را نمیخوانیم؛ هرجور خواندنی را انتخاب نمیکنیم؛ جوری میخوانیم که لفظ و معنا و آهنگ، مجموعاً اثرگذار باشد. در چه؟ در افزایش ایمان مخاطب. ۱۳۸۶/۰۴/۱۴
* برخی کارهاست که پرداختن به آنها، مردم را به خدا و دین نزدیک میکند. یکی از آن کارها، همین عزاداریهای سنّتی است که باعث تقرّبِ بیشترِ مردم به دین میشود. اینکه امام فرمودند «عزاداری سنّتی بکنید» به خاطر همین تقریب است. در مجالس عزاداری نشستن، روضه خواندن، گریه کردن، به سروسینه زدن و مواکب عزا و دستههای عزاداری به راه انداختن، از اموری است که عواطف عمومی را نسبت به خاندان پیغمبر، پرجوش میکند و بسیار خوب است. ۱۳۷۳/۰۳/۱۷
* من حقیقتاً هر چه فکر کردم، دیدم نمیتوانم این مطلب - قمهزدن - را که قطعاً یک خلاف و یک بدعت است، به اطّلاع مردم عزیزمان نرسانم. این کار را نکنند. بنده راضی نیستم. اگر کسی تظاهر به این معنا کند که بخواهد قمه بزند، من قلباً از اوناراضیام. ۱۳۷۳/۰۳/۱۷
* لازم است از همه برادران و خواهرانی که در سراسر کشور، در ایّام عزاداری، با اقامه عزا و به راه انداختن مراسم عزاداری، بخصوص با اقامه نماز جماعت در ظهر عاشورا و با عرض ارادت به خاندان پیامبر، این روزها را بزرگ داشتند سپاسگزاری کنم. ۱۳۷۷/۰۲/۱۸
* هیچ وقت نباید امت اسلامی و جامعهی اسلامی ماجرای عاشورا را به عنوان یک درس، به عنوان یک عبرت، به عنوان یک پرچم هدایت از نظر دور بدارد. قطعاً اسلام، زندهی به عاشورا و به حسینبنعلی (علیهالسّلام) است. ۱۳۹۱/۰۹/۰۱
اگر کسانی برای حفظ جانشان، راه خدا را ترک کنند و آنجا که باید حق بگویند، نگویند، چون جانشان به خطر میافتد، یا برای مقامشان یا برای شغلشان یا برای پولشان یا محبّت به اولاد، خانواده و نزدیکان و دوستانشان، راه خدا را رها کنند، آن وقت حسینبنعلیها به مسلخ کربلا خواهند رفت و به قتلگاه کشیده خواهند شد. ۱۳۷۵/۰۳/۲۰
* اگر فداکاری بزرگ حسینبنعلی علیهالسلام نمیبود که این فداکاری، وجدان تاریخ را به کلی متوجه و بیدار کرد در همان قرن اول یا نیمهی قرن دوم هجری، بساط اسلام به کلی برچیده میشد. ۱۳۷۲/۰۳/۲۶
* کار امام حسین علیهالصّلاه والسّلام در کربلا، با کار جدّ مطهرش حضرت محمد بن عبداللَّه صلیاللَّهعلیهوآلهوسلم در بعثت، قابل تشبیه و مقایسه است. قضیه این است. همان طور که پیغمبر در آن جا، یک تنه با یک دنیا مواجه شد، امام حسین هم در ماجرای کربلا، یک تنه با یک دنیا مواجه بود. ۱۳۷۵/۰۹/۲۴
* عبرت آن است که انسان نگاه کند و ببیند چطور شد حسینبنعلی علیهالسّلام - همان کودکی که جلوِ چشم مردم، آن همه موردِ تجلیلِ پیغمبر بود و پیغمبر دربارهی او فرموده بود: «سیّد شباب اهل الجنه»؛ سرور جوانان بهشت - بعد از گذشت نیم قرن از زمان پیغمبر، با آن وضعِ فجیع کشته شد؟! ۱۳۷۳/۱۰/۱۵
* امام حسین را فقط به جنگِ روز عاشورا نباید شناخت؛ آن یک بخش از جهاد امام حسین است. به تبیین او، امر به معروف او، نهی از منکر او، توضیح مسائل گوناگون در همان منی و عرفات، خطاب به علما، خطاب به نخبگان- حضرت بیانات عجیبی دارد که تو کتابها ثبت و ضبط است- بعد هم در راه به سمت کربلا، هم در خود عرصهی کربلا و میدان کربلا، باید شناخت. ۱۳۸۸/۰۵/۰۵
امام محمد باقر علیه السلام- به بعضی اصحابش هنگامیکه نزد او ، از کثرت و فراوانی شیعه ذکر شد- فرمود:
آیا غنی آنها بر فقیر عطوفت دارد؟
آیا نیکوکار از گنه کار می گذرد؟
و ایا نسبت به یکدیگر مواسات و برابری و برادری دارند؟
راوی می گوید، عرض کردم: خیر.
حضرت فرمود: اینان شیعه به حساب نمی آیند ، شیعه کسی است که چنین کند.
بحارالانوار ج 74 ص 313
ليس بين الايمان و الكفر الا قلة العقل قيل: و كيف ذاك يا ابن رسول الله؟ قال: إن العبد يرفع رغبته الي مخلوق فلو أخلص نيته لله لأتاه الذي يريد في أسرع من ذلك.
امام جعفر صادق (علیه السلام): ميان ايمان و كفر فاصله اي جز كم عقلي نيست. عرض شد: چگونه اي پسر پيغمبر؟ فرمود: بنده ی خدا در حاجت خود متوجه مخلوق مي شود، در صورتي كه اگر با خلوص نيت متوجه خدا شود آنچه خواهد در نزديكتر از آن وقت به او رسد.
اصول كافي ، ج 1 ، ص 32 – 33
ای مولود خجسته رمضان! ای بدر تمام ماه خدا! تو تنهاترین فرزند رمضانی و آسمان، در پیشگاه كرم و بخشش تو، با این همه ابرهای باران زایش، گمشده ای غریب بیش نیست. رسول رحمت، تو را بر شانه های خویش سوار می كرد و بر تو مباهات می نمود. تو ادامه محمد (ص) و كرانه علی (ع) هستی. تو امام مایی و ما مُرید و دلداده تو. و اینك در بهار شكفتن تو، در فصل خدا، بر خود از رهبری تو می بالیم و بر نامت كه زینت همه خوبی ها و نیكی هاست، افتخار می كنیم.
پیشواى دوم جهان تشیع كه نخستین میوه پیوند فرخنده على (ع) با دختر گرامى پیامبر اسلام (ص) بود، در نیمه ماه رمضان سال سوم هجرت در شهر مدینه دیده به جهان گشود.(1)
حسن بن على (ع) از دوران جد بزرگوارش چند سال بیشتر درك نكرد زیرا او تقریباً هفت سال بیش نداشت كه پیامبر اسلام بدرود زندگى گفت. پس از درگذشت پیامبر (ص) تقریبا سى سال در كنار پدرش امیر مومنان (ع) قرار داشتو پس از شهادت على (ع) (در سال 40 هجرى) به مدت 10 سال امامت امت را به عهده داشت
و در سال 50 هجرى با توطئه معاویه بر اثر مسمومیت در سن 48 سالگى به درجه شهادت رسید.
محبت و عطابخشی اهل بیت علیهم السلام به ویژه امام حسن مجتبی علیه السلام زبانزد عام و خاص گردیده بود. او كه دارای قلبی پاك و رؤوف و پر مهر نسبت به دردمندان و تیرهبختان جامعه داشت، همانند پدرش علی بن ابی طالب علیهالسلام با خرابهنشینان دردمند و اقشار مستضعف و كم درآمد همراه و همنشین میشد، درد دل آنان را با جان و دل میشنید و به آن، ترتیب اثر میداد و در این حركت انساندوستانه جز خدا را نمیدید و اجرش را جز از او نمیطلبید و او بارزترین مصداق آیه شریفه ذیل بود:.
“الَّذینَ یُنْفِقُونَ أمْوالَهُم بِاللَّیْلِ وَالنَّهَارِ سِرّاً وَ عَلانِیَةً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلا خَوْف عَلَیْهِمْ وَلاهُمْ یَحْزَنُونَ” (1)؛
آنانی كه اموال خود را شب و روز، پنهانی و آشكارا انفاق میكنند، مزدشان در نزد پروردگارشان خواهد بود، نه ترسی و نه غم و اندوهی بر دل آنها راه پیدا خواهد كرد.
از این روی هر ناتوان و ضعیف و درماندهای درِ خانه آن حضرت را میكوبید. چه بسا افرادی از شهر و دیارهای دیگر به امید دستگیری امام مجتبی علیه السلام به مدینه منوره میآمدند و از آن دریای جود و كرم بهره میجستند. در میان مستمندان سادات و غیرسادات و در راه ماندگان و از راه رسیدگان و … دیده میشد. گاه بر اساس خواسته آنان، هزینه سفر، ازدواج و زندگى، هزینه مداوای مریض و دیگر نیازمندیهای آنان را پرداخت مینمود و گاه بدون هیچ گونه پرسش بر آنان ترحم میكرد.
كمك و دستگیری از مستمندان، سالخوردگان و فقرا از سوی آن حضرت، در دوران حاكمیت امیرالمؤمنین علیه السلام و حكومت خود در كوفه و مدینه و بعد از آن به دو صورت انجام میگرفت:
الف) كمكهای مستمر و همیشگی كه شامل سالمندان، ایتام، خانوادههای شهدا، اصحاب صفّه و … میشد و در چهارچوب منظمی به صورت ماهیانه انجام میگرفت. گویا آنان حقوق بگیران دایمی از خاندان اهلبیت بودند كه بخش عمدهای از موقوفات و صدقات رسول خدا، امیرمؤمنان و فاطمه اطهر علیهم السلام و اموال شخصی حضرت مجتبی علیهالسلام به این امر اختصاص مییافت. امام حسن علیه السلام پیش از آن از سوی پدر بر این كار بزرگ انتخاب و منصوب شده بود و بعد همچنان ادامه یافت. سیاست و برنامه بر این بوده كه اصل موقوفات حفظ گردد و از درآمد آن، فقرا و كسانی كه مال بر آنان وقف شده بود (موقوف علیهم) را تأمین نمایند.
ب) كمكهای مقطعی آن حضرت به فقرا، بیچارگان و مساكین در همه فراز و نشیبهای زندگى. این كمكها به طوری زیاد بود كه بخشش و دستگیری آنها زبانزد عموم مردم شده بود.
از امام مجتبی علیه السلام پرسیدند: چگونه است هر سائلی كه بر در خانه شما می آید، ناامیدش برنمیگردانید.
حضرت فرمود: من هم نیازمند و محتاجی هستم به درگاه خداوند متعال كه دوست ندارم او مرا دست خالی برگرداند، خداوندی كه نعمتهایش را بر ما ارزانی داشته، هرگز نمیخواهد بندگانش را محروم كنم، میترسم اگر سائلی را رد كنم، او هم مرا دست خالی برگرداند.
پینوشت:
1. بقره(2) آیه 274.
منبع: کتاب حقایق پنهان، ص 266، احمد زمانی
ميلاد حسن(ع) خسرو دين است امشب
شادي و سرور مؤمنين است امشب
از يمن قدوم مجتبي(ع) طاعت ما
مقبول خداوند مبين است امشب
—
ميلاد نور، در نيمه ي ماه نور، بر عاشقان نور مبارکباد.
این سه اصل آمد از اول باعث ترویج دین
هست تو، خُلق نبی، تیغ امیرالمؤمنین
بود سال رحلتت سال غم و رنج و محن
جامۀ ختم رسالت شد بر اندامت کفن
وفات جانگداز ام المومنین خدیجه کبری
سلام الله علیها تسلیت باد
در شرح اوصاف و فضایل خدیجه، سخن تمام نمىشود مگر آن كه به مراتب فضل و دانش وى نیز اشاره كنیم و بگوییم كه او زنى دانشمند، پرتجربه، بسیار فهیم، بسیار روشنبین و صاحبكمال بود. هر مسألهاى را به دقت بررسى مىكرد، هرگز بدون علم و اندیشه چیزى را نمىپذیرفت و بدون تفكر و تعمق حرفى نمىزد. در آغاز رسالت به محض آن كه متوجه شد تغییرات غیر عادى در پیامبر ایجاد شده و حتى وضع جسمانى آن حضرت و اعمال و رفتار و حركاتش دگرگون شده است، در آن شرایط حساس، با دقت و تدبر و تفكر ویژهاى كه داشت، بهتر و دقیقتر از بزرگترین دانشمندان علم روانشناسى به اصل مسأله پى برد و با قاطعیت و صراحت اعلام كرد كه تمام آن تغییرات و پیدایش آن وضع خاص جسمانى براى پیامبر، آثار یك دگرگونى و تحول عمیق روحى و معنوى است و هیچ عارضهى دیگرى وجود ندارد.
در زمانى بعضى از آشنایان و اطرافیان از گوشه و كنار و گاه به طور جسته گریخته و گاه آشكارا براى تغییر حال پیامبر ابراز نگرانى مىكردند، خدیجه با روشنبینى خاص و درك هوشمندانهاش خطاب به پیامبر گفت: «خداوند تو را هرگز عاجز و ناتوان مىسازد (و به بیماریهاى سخت جسمانى كه باعث عدم تعدل و زمینگیرى شوند دچار نمىكند) چون تو در زندگى خود همیشه صلهى رحم داشته و دارى، مهمانى مىدهى و مهماندوستى و مهماننوازى مىكنى، از مستمندان و درماندگان دستگیرى مىكنى و فریادرس مظلومان هستى.»(1)
نكتهى مهم آن كه خدیجه در حساسترین شرایط زندگى پیامبر اسلام - چه آن زمان كه وجود مباركش در آستانهى نزول وحى قرار داشت و همه چیز دگرگون شده بود، و چه آن زمان كه وحى الهى بر قلب پاكش نازل مىشد و جهانى را به لرزه درمىآورد - همواره رسول اكرم را به خوبى درك مىكرد. او را به طور صحیح شناخت و به واقعیتهاى والاى وجودش پى برد. رسالت او را به روشنى فهمید و آن را با تمام جانش پذیرفت و با همهى توان خود در راه تثبیت و گسترش آن ایستادگى كرد. و به راستى كه كمتر همسرى مىتواند این چنین حساس و فهمیده و با كمال و عمیق و عالم و واقعبین باشد.
چنین بانویى، با چنین اوصاف والایى، علاوه بر تمام امتیازاتش بهترین شریك غم و اندوه پیامبر نیز بود. و این صفتى است كه هرگاه زنى منصف بدان باشد، یكى از مهمترین عوامل موفقیت در زندگى مرد، و در تحكیم اصول و مبانى خانوادگى او به شمار خواهد رفت، به طورى كه هرگز زیبایى و جمال و سایر نشانهها و خصوصیات زنانگى نمىتواند جاى آن را پر سازند. توجه بدین امر، در زندگى خانوادگى خدیجه كاملاً مشهود و آشكار بود و اسناد معتبر حاكى از آن است.
«ابناسحاق» یكى از سیرهنویسان اولیه و معروف اسلام در این باره مىگوید: پیامبر اسلام هر چیز مكروهى را كه مىدید و مىشنید و هر ناروایى را كه بر او وارد مىگردید، محزون و متأثرش مىساخت، هنگام بازگشت به خانه با خدیجه در میان مىگذاشت. و خداوند به وسیلهى خدیجه، آن مكروه و ناروا را فرج و گشایش عنایت مىفرمود. خدیجه همواره او را به ثبات و مقاومت دعوت مىكرد و با درایت و عطوفت خود دردها و رنجها و آلام پیامبر را تسكین مىداد (و چنین شریك زندگى و غمگسار مهربانى همیشه یار و مددكار پیامبر بود) تا روزى كه خدیجه از دنیا رفت و یك غمخوار فهیم و مصاحب و مشاور مهربان و صمیم از دست رفت…
این سیرهنویس قدیمى نیز اعتراف مىكند كه: مقام معنوى و اخلاقى حرمت بىمانند خدیجه به جایى رسید كه مورد عنایت خاص الهى قرار گرفت. چنان كه روزى جبرئیل به هنگام نزول وحى گفت: «اى پیامبر، سلام پروردگار یكتا را به خدیجه برسان.» پیامبر اسلام نیز به خدیجه گفت: «اى خدیجه، اینك جبرئیل درود پروردگار را به تو ابلاغ مىكند». آنگاه خدیجه در پاسخ گفت: «خداوند خود سلام است و آغاز سلام و درود از اوست، و درود و سلام بر جبرئیل…»
1- سیره ابنهشام، ج1، ص 114- 116.
همزمان با حلول ماه مبارک رجب جشن ولادت امام محمد باقر با حضور طلاب و با سخنرانی خانم معصومه کریمی در مدرسه علمیه نجمیه شهرستان ازنا برگزار شد.
در این مراسم خانم کریمی از طلاب حوزه ضمن تبریک فرا رسیدن ماه رجب و ولادت امام محمد باقر(ع) و گرامی داشت یاد و خاطره شهید امیر سپهبد صیاد شیرازی و اشاره به سیره زندگی و اخلاقی امام محمد باقر(ع) با توجه به کتاب انسان 250 ساله حضرت آقا در باب مبارزات سیاسی ائمه اطهار نکاتی ارائه دادند و در این راستا به دو نکته از زندگی امام محمد باقر (ع) اشاره کردند:
1- مبارزه با تحریف: دین اسلام معارف نابی را برای زندگی بشریب آورده است که اگر این معارف در جامعه علنی می شد دیگر خبری از فساد و فسق و تبعیض و حکمرانی فاسقان نبود چرا که سلاطین جور وقتی به قدرت می رسیدند یک فکر را در جامعه انقدر تکرار می کردند تا به عنوان یک ذهنیت در ذهن مردم رسوخ پیدا کند و حال امام باید با این فرهنگ های غیر اسلامی مبارزه کند آن هم با یک روحیه انقلابی و جهادی و یک جهت گیری خاص.
2- کار مهم دیگر امام ایجاد یک تشکل بود که شاگردانی را تربیت کند و آنها را به هم وصل کندتا در سرتاسر دنیای اسلام به عنوان یک رکن و نایب، کار امام را دنبال کنند.
خانم کریمی درادامه به وظیفه خطیر طلاب در جهت اشاعه فرهنگ اسلامی و دستورات ناب اسلام محمدی به عنوان ادامه دهندگان رسالت ائمه اطهار اشاره کردند.
مراسم جشن با مولودی خوانی خانم مریم لشنی از طلاب مدرسه نجمیه و پذیرایی به پایان رسید.
1- چه بسا شخص حريص بر امري از امور دنيا ، که بدان دست يافته و باعث نافرجامي و بدبختي او گرديده است ، و چه بسا کسي که براي امري از امور آخرت کراهت داشته و بدان رسيده ، ولي به وسيله آن سعادتمند گرديده است .
بحارالانوار ، دار احياء الترا العربي ، ج 75، ص (166)
2- تو را به پنج چيز سفارش مي کنم : اگر مورد ستم واقع شدي ستم مکن ، اگر به تو خيانت کردند خيانت مکن ، اگر تکذيبت کردند خشمگين مشو ، اگر مدحت کنند شاد مشو ، و اگر نکوهشت کنند ، بيتابي مکن .
بحارالانوار ، دار احياء الترا العربي ، ج 75، ص (167)
3- سخن نيک را از هر کسي ، هر چند به آن عمل نکند ، فرا گيريد .
بحارالانوار ، دار احياء الترا العربي ، ج 75، ص (170)
4- چيزي با چيزي نياميخته است که بهتر از حلم با علم باشد .
بحارالانوار ، دار احياء الترا العربي ، ج 75، ص(172)
5- نهايت کمال ، فهم در دين و صبر بر مصيبت ، و اندازه گيري در خرج زندگاني است .
بحارالانوار ، دار احياء الترا العربي ، ج 75، ص(172)
مریم لشنی طلبه پایه اول
درزمان خلافت امیرالمومنین زنی به پیشگاه حضرت علی می آید ودرحضور جمع یاران واصحاب که درمسجد جمع بودند اظهارمیدارد واعتراف میکند که زنا کرده!
امام علی اصلا توجهی به زن نمی کند!
زن باردوم حرف خود را تکرار کرده وطلب مجازات برای خودش میکند
بازامام توجهی نمی کند!
بارسوم باز زن حرف خودرا تکرار میکند ومی گوید مجازات این جهان مرا ازاین گناه پاک خواهد کرد لطفا مجازات کنید
امام بامکثی طولانی به اومیگوید برو خانه ات وفردا بیا!
زن میرود وفردایش دوباره همان سخنان را می گوید!
امام دوباره او را حواله به فردا میدهد تا بلکه ازاین اعتراف منصرف شده ونیاید!
زن برای روز سوم باز همین سخنان را درحضور همه اعتراف میکند
اصحاب متعجب ومنتظر حکم امام هستند
امام اززن می پرسد آیا بارداری؟
زن جواب میدهد بله
امام میفرماید برو و کودکت را به دنیا بیاور!
زن میرود وبعداز ماهها دوباره برمیگردد وهمان سخنان را عرض میکند که مراز گناهم پاک گردان!
امام میفرماید برو ودوسال به کودکت شیر بده!
زن میرود وبعداز دوسال دوباره برمیگردد ومصرّ به اجرای حکم است!
اعتراض مردم حاضر که خواهان اجرای حکم سنگسار بودند امام را بر آن داشت تا حکم را اجرا کند!
امام علی ،حسنین را باخود میبرد!!
وروبه جمعیت کرده ومیگوید فقط کسانی میتوانند به این زن سنگ بزنند که خود دچار گناه کبیره نباشند
جمعیت یک به یک سنگها را برزمین میریزند!
امام علی دوسنگ ریزه برداشته وبه دست امام حسن وامام حسین میدهد واین دوسنگ ریزه به سمت زن توبه کار پرتاب میشود !
زن به خانه نزد کودکش برمیگردد!
این چهره ی واقعی اسلام تشیع واحکام پاک الهیست
مأخذ:داستان راستان نوشته استادشهید مرتضی مطهری
نجمه رمضانی طلبه پایه اول
برو ای داعش خناس،که من زینبی ام
از سرم باک ندارم که حسین مذهبی ام
اینقدر فیلم جنایات خودت را مفرست
جگری داری بیا خود به نبردم بفرست
جان ناقابل ما هدیه به ارباب حسین
یک ندا گر بدهد ، سر شود اسباب حسین
دست بسته به خدا سینه سپر می آییم
پلک بر هم زند عباس اگر می آییم
تیر و پوتین و پلاک و چفیه برداریم
قصد نابودی این دشمن دین را داریم
گر کند سید علی امر ز جان می آییم
پشت سردارْ سلیمانی مان می آییم
شیعه نعشش به خدا گیرد و رج رج بکند
هر که بر مرقد زینب نگهی کج بکند
مریم لشنی طلبه پایه اول
مادرے خورد زمین و همہ جا ریخت بهم
همہ ي زندگے ِ شیر خدا ریخت بهم
داغي و تيزي ِ مسمار اذيّت ميكرد
تا كہ برخاست ز جا عرش خدا ريخت بهم
بشڪند پاے ڪسے ڪہ لگدش سنگین بود
تا ڪہ زد سلسلہ ي آل عبا ریخت بهم
ثلث سادات ميان در و ديوار افتاد
نسل سادات بہ يك ضربہ ي پا ریخت بهم
گُر گرفتہ بدنِ فاطمہ ، اي در بس كن
وسط شعلہ ببين زمزمہ ها ريخت بهم
رويِ او ريخت بهم پهلويِ او ريخت بهم
دهنش غرق ِ بہ خون گشت و صدا ريخت بهم
شدتِ ضربہ چنان بود كہ سر خورد بہ در
رويِ آشفتہ يِ اُمّ النُجَبا ريخت بهم
پشتِ در سينہ يِ سنگين شدہ هم ارثي شد
گيسوانِ پسرش كرب و بلا ريخت بهم
مادرش آمدہ گودال نچرخان بدنش
استخوان هاي گلويش ز قفا ريخت بهم
با ترك هاي لبش با نوك پا بازي كرد
همہ ي صورت او با كف پا ريخت بهم…
اَللّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّد
مریم لشنی طلبه پایه اول
حضرت امام صادق عليه السلام فرمودند:
چون حضرت خديجه سلام الله علیها با پيامبر صلى اللَّه عليه و آله ازدواج كرد، زنان قريش مكه، از حضرت خديجه سلام الله علیها دورى گرفتند و ديگر به منزل او رفت و آمد نمىكردند و مانع رفتن زنان ديگر هم مىشدند، حضرت خديجه سلام الله علیها در وحشت و تنهايى بسر مىبردند و دلخوشى ايشان فقط به رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله بود، تا به حضرت فاطمه سلام الله علیها حامله شدند، حضرت فاطمه سلام الله علیه با مادر در وحشت و تنهائى حديث مىكرد، و در شكم تكلم مىنمود و مادر را امر به صبر و بردبارى و تحمل در تنهائى مىنمود به طورى كه يك روز رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله وارد خانه شدند، ديدند حضرت خديجه سلام الله علیه با كسى سخن مىگويد فرمودند:
خديجه جان: با چه كسى تكلم مىكنى عرض كرد: با اين فرزند كه در شكم من است و انيس تنهايى و مونس دورهى وحشت و شبهاى تاريك من است. پيامبر صلى اللَّه عليه و آله فرمودند:
اى خديجه اكنون جبرئيل به من خبر داد كه اين فرزند دختر است و نسل طاهرهى ميمونهى سادات از رحم اوست. و او مادر ذريه من خواهد بود و ائمه دوازدهگانه مسلمين كه خلفاء و جانشينان حق در زمين هستند از نسل او خواهند بود و اين ائمه پس از انقضاى وحى حجت خدا بر خلق مىباشند.
سایت شهید آوینی
حضرت مريم(عليهاالسلام) و حضرت فاطمه(عليهاالسلام) از بهترين زنان جهان مى باشند؛ پس چرا نام حضرت مريم(عليهاالسلام) در قرآن آمده؛ ولى نام حضرت فاطمه(عليهاالسلام) در قرآن ذكر نشده است؟ دليل اين امر را شرح دهيد.
پاسخ
در اين باره به چند نكته توجه فرماييد:
1. صرف آمدن نام اشخاص در قرآن، نشانه فضيلت آنان نيست؛ زيرا در قرآن كريم، نام افراد ستمكار و مشرك مانند: فرعون، ابولهب و… نيز آمده است.
2. گرچه نام حضرت فاطمه(عليهاالسلام) در قرآن به صراحت نيامده؛ ولى بر اساس روايات، فضيلت ايشان از حضرت مريم(عليهاالسلام) بيشتر است. امام صادق(عليه السلام) در اين باره مى فرمايد: «اما مريم بانوى زنان زمان خود بود؛ ولى فاطمه(عليهاالسلام) بانوى همه بانوان جهان از اولين و آخرين است». اصولا ياد كردن فردى بوسيله ذكر اوصاف ارزشمند، مطلوبتر است، از اينكه به نام از آن شخص تعريف شود. [1]
3. نام اهل بيت پيامبر اكرم (صلى الله عليهم إجمعين) از جمله حضرت فاطمه(عليهاالسلام) به جهت مصالحى، به صراحت در قرآن كريم نيامده است. از جمله اينكه به احتمال قريب به يقين، اگر نام اهل بيت و حضرت فاطمه(عليهاالسلام)
در قرآن كريم به صراحت مىآمد، نااهلان، قرآن را تحريف كرده و به سبب دشمنى با آن حضرت و همسرش حضرت على(عليه السلام) و حذف نام ايشان از قرآن، در قرآن دست مى بردند؛ ولى اگر با ذكر اوصاف گفته شود، ديگر افراد نااهل دست به تحريف آيات قرآن نزده و حقيقت و شخصيت اهل بيت(عليهم السلام) نيز براى حق جويان روشن مى شود.
افزون بر اينكه در قرآن كريم آياتى درباره اهل بيت(عليهم السلام) نازل شده كه بسان تصريح به نام آنان و بهتر از تصريح است و كسى كه به دنبال حقيقت باشد، از هر دو گفتار (صراحت، عدم صراحت) يك مطالب را مى فهمد. [2]
4. بر اساس روايات اسلامى، برخى آيات و سوره هاى قرآن در شإن حضرت زهرا(عليهاالسلام) نازل شده است؛ از جمله سوره هايى كه در شإن ايشان نازل شده، سوره دهر و كوثر است و نيز نزديك به 30 آيه در شإن ايشان تإويل شده كه برخى از آنها عبارتند از:
1. آيه تطهير: «انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس إهل البيت و يطهركم تطهيرا» احزاب/ 33
2. آيه مودت: «قل لا إسئلكم عليه إجرا الا الموده فى القربى» شورى/ 23
3. آيه مباهله: «تعالوا ندع إبنإنا و إبنإكم و نسإنا و نسإكم و إنفسنا و إنفسكم ثم نبتهل فنجعل لعنت الله على الكذبين» آل عمران/ 61
4. «انا إنزلنه فى ليله مبركه انا كنا منذرين» دخان/ 3
5. «انا إنزلنه فى ليله القدر» قدر/1 (كه مراد از «ليله» در اين آيه، حضرت فاطمه(عليهاالسلام) مى باشد.)
پى نوشت:
[1]. ر.ك: محدث بحرانى، تفسير البرهان، بنياد بعثت، تهران، ج1، ص618. [2]. ر.ك: غايه المرام، باب 59، فصل دوم، ص 265.
رسول خدا فرمود: هنگامى كه خداى تعالى حضرت آدم ابوالبشر را آفريد و از روح خود در او بدميد، آدم به جانب راست عرش نظر افكند، آنجا پنج شبح غرقه در نور به حال سجده و ركوع مشاهده كرد، عرض كرد: خدايا قبل از آفريدن من، كسى را از خاك خلق كردهاى؟ خطاب آمد: نه، نيافريدهام. عرض كرد: پس اين پنج شبح كه آنها را در هيئت و صورت همانند خود مىبينم چه كسانى هستند؟
خداى تعالى فرمود: اين پنج تن از نسل تو هستند، اگر آنها نبودند، ترا نمىآفريدم، نامهاى آنان را از اسامى خود مشتق كردهام (و من خود آنان را نامگذارى كردهام)، اگر اين پنج تن نبودند، نه بهشت و دوزخ را مىآفريدم و نه عرش و كرسى را، نه آسمان و زمين را خلق مىكردم و نه فرشتگان و انس و جن را.
منم محمود و اين محمد است، منم عالى و اين على است، منم فاطر و اين فاطمه است، منم احسان و اين حسن است، و منم محسن و اين حسين است. به عزتم سوگند، هر بشرى اگر به مقدار ذرهى بسيار كوچكى كينه و دشمنى هر يك از آنان را در دل داشته باشد، او را در آتش دوزخ مىافكنم… يا آدم، اين پنج تن، برگزيدگان من هستند و نجات و هلاك هركس وابسته به حب و بغضى است كه نسبت به آنان دارد. يا آدم، هر وقت از من حاجتى مىخواهى، به آنان توسل كن.
ابوهريره مىگويد، پيامبر اكرم در ادامهى سخن فرمود: ما پنج تن كشتى نجاتيم، هركس با ما باشد، نجات يابد، و هركس كه از ما روگردان شود هلاك گردد. پس هركس حاجتى از خدا مىخواهد پس به وسيلهى ما اهلبيت از حضرت حق تبارك و تعالى مسئلت نمايد».
حقيقت آنست كه پنج تن مقدّس رمز خلقتند:
يا أحمَدُ! لَو لاكَ لَما خَلَقتُ الأفلاكَ، وَ لَو لا عَلِىُّ لَما خَلَقتُكَ، وَ لَو لا فاطِمَةُ لَماخَلقُتُكما. (1)
اى احمد! اگر تو نبودى آسمان و زمين نمىآفريدم و اگر على نبود تو را نمىآفريدم و اگر فاطمه نبود شما را نمىآفريدم (يعنى شمايان رمز خلقتيد).
و فاطمه حوريّهاى بود كه چند صباحى لباس آدميان در بر نمود: (2)
1- ميرجهانى: (ال) جُنّة العاصمة، ص 148 (به نقل از كشف الآلى صالح بن عبدالوهّاب بن عرندس) (و) مرندى: ملتقى البحرين، ص 14 (و) مستنبط: القطره ج 1: ص 164 (و) قمى: سفينةالبحار، ماده «خلق» (و) نمازى: مستدرك سفينةالبحار، ج 3: ص 334 (حديث قدسى)
شايد در نظر نخست اين روايت احتياج به تأمّل داشته باشد؛ امّا با اندكى دقّت، لطافت تعبير به كار رفته در آن اشكار مىگردد.
همچنانكه مىدانيد كنيهى حضرت زهرا (عليهاالسّلام) «امّابيها» است. در سبب مكّنا شدن حضرتش به اين كنيه با مدد از روايتى كه از امام باقر (عليهالسّلام)نقل شده است- و ما آن را در سطور بالا ذكر نموديم- كه حضرت فرمودند ريشه درخت نبوّت زهراى اطهر است و يا روايتى كه ذهبى در كتاب ميزان الاعتدال (ج 1:ص 234) از رسول خدا نقل مىكند كه حضرت مىفرمايند: «أنَا شَجَرَةٌ، وَ فاطِمَةُ أصلُها،وَ عَلِىُّ لِقاحهُا، وَ الحَسَنُ وَ الحُسَينُ ثَمَرُها» (يعنى من درخت، فاطمه ريشه آن، على لقاح آن، و حسن و حسين ميوهى آن هستند) آشكار مىگردد كه خلقت پيامبر، على، حسن و حسين (عليهمالسّلام) در عالم انوار بسته به خلقت حضرت زهرا (عليهاالسّلام) بوده است. فَافهَم فَإنَّهُ دَقِيقٌ جِدّاً.
2- خطيب بغدادى: تاريخ بغداد، ج 5: ص 86.
در حديثى از امام صادق- عليهالسلام- آمده است كه: «جز خدا هيچ نبود، پس خداوند پنج نور را از جلال و عظمت خود آفريد و براى هر يك از آن انوار، اسمى از اسماى الهى بود. خدا «حميد» است و اين اسم در محمد- صلى اللَّه عليه و آله- ظهور يافت.
خدا «اعلى» است كه در اميرالمؤمنين على- عليهالسلام- ظهور يافت.
و براى خدا «اسماى حسنى» وجود دارد كه نام حسن و حسين- عليهماالسلام- از آن اسماء مشتق است.
و از اسم «فاطر» او، نام زهراى اطهر، فاطمه اشتقاق پيدا كرد پس وقتى كه آن انوار را آفريد، اينها را در ميثاق قرار داد، پس در طرف راست عرش جا گرفتند.
و خدا فرشتگان را از نور آفريد پس وقتى كه فرشتگان به اين انوار نظر كردند، امر و شأن اينها را بزرگ شمردند و تسبيح را (از آنها) فراگرفتند و اين مطابق با گفتهى فرشتگان است كه در قرآن آمده است: به حقيقت ما (در انتظار اوامر الهى در تدبير عالم) صف كشيدهايم.
و به راستى ما تسبيح كنندهايم، و آن هنگام كه آدم- عليهالسلام- را آفريد آدم به سوى اين انوار از طرف راست عرش با دقت نظر نموده عرض كرد: اى صاحب اختيار من! آنان كيستند؟
خداى متعال در پاسخ فرمود: اى آدم! آنها برگزيدگان من و خواص من هستند، اينها را از نور عظمت و بزرگىام آفريدهام و از اسمهاى خودم اسمى را براى اينها برگرفتم، پس عرض كرد: اى پروردگارم! به حقى كه تو بر اينها دارى اسمهاى اينها را به من بياموز، پس خداى متعال فرمود: اى آدم! اين اسمها نزد تو امانت باشد (كه) سرّ و رازى از راز من است. غير تو نبايد بر آن آگاه شود جز به اذن من، عرض كرد: پروردگارم قبول كردم.
خداوند پس از گرفتن اين پيمان، اسمهاى آنها را به آدم- عليهالسلام- تعليم داد. و به فرشتگان عرضه كرد، هيچ كدام به آنها عالم نبودند، پس در پاسخ قول خداى متعال كه فرمود: مرا از نامهاى اينها خبر دهيد اگر راست مىگوييد، عرض كردند: منزهى تو! براى ما علمى نيست جز آنچه به ما آموختهاى.
همانا تو عالم و داراى حكمتى. (آنگاه خداوند) فرمود: اى آدم! فرشتگان را به اسمهاى آن انوار خبر ده، پس وقتى كه اينها را به اسماء خبر داد، فرشتگان دانستند كه اين مطلب (در نزد آدم) به امانت گذاشته شده و آدم به سبب آگاهى از آن، فضيلت و برترى يافته است. سپس امر به سجدهى آدم- عليهالسلام- شدند؛ زيرا كه سجدهى ملائكه، فضيلتى براى آدم و عبادت براى خداى متعال بود. چون كه سجده ملائكه، سزاوار آدم بود»
تفسير فرات، ص 11، ط نجف.